Part

#Part92
احساس میکردم یه تیکه ازوجودمواونجاجاگذاشتم یه بطری دیگم خالی شد+یاااااچراتموم شدی بااجـازع کی تموم شدی هاااگارسون یه شیشه دیگه می‌خوام گارسوووون چرانگاکه کردم دیدم توخونه خدمم خندم گرفته بودبلندبلندمیخندیدم+خدابگم چیکارت نکنه آخه گارسونت کجابوداسکــل اینجاخونس ککککک ببین من چقدکم حواسم ولی ن ن ایناتقصیرمنکه نیس همش تقصیراونه اون دخترپوست برنزه باچشمایه درشت همونکه اسمش رستاس من یه چیزی جاگذاشتم توخونشون باید برم پس بگیرم آره سویچ ماشینوبرداشتموازخونه زدم بیرون پشت ماشین نشستموبابدبختی رسیدم خونشون رفتموهی زنگ میزدم که بلاخره جواب دادن مانیا:جونگکوکشی تواینجاچیکارمیکنی دستمو گذاشتم رودماقمو گفتم:هیششش هیچی نگو یه چیزجاگذاشتم برشدارم میرم ببین قول مانی:تومستی؟+آنیو ن بابا بازکن دیگه بازکردکه رفتم داخل همشون میخواستن جلوموبگیرن ولی من همون راه اتاقی که میدونستم راهی به دیدنشه رودرپیش گرفتمسریع بازش کردموپریدمتوش درم قفل کردم کنار پنجره بازاتاقش بودموهایه لختش توهوامی رقصیدبا تابی که یکی از شونه هاشوبیرون انداخته بودبرگشتوباتعجب نگام کردچشمایه اونم قرمزبود+نگوکه به خاطر من گریه می‌کنی می‌دونی چرا چون باورنمیکنم_تواینجاچیکارمیکنی+سوال خوبیه آمدم به چیزیوکه جاگذاشتم بردارم_تومستی+آره چطور_تومگه قرارنبوددیگه مشروب نخوری برات ضرر داره_به توچه مگه برات مهمه سرشو انداخت پایین که بیشتراعصبانیم کرددویدم طرفشوبازوهاشوگرفتم چسبوندمش به دیوار+حرف بزن دیگه بگومگه برات مهمه که بلایی سرم بیاد مگه مهمه اصلا برات اگه حتی بمیرم فقط گریه میکردهیچی نمی‌گفت که آروم گفتم+د حرف بزن لعنتی اینجوری عذابم نده_ن مهم نیس +داری دروغ میگ ازاشکات معلومه بغلش کردموبه خدم فشارش دادم+می‌دونم توام منو دوست داری می‌دونم یه چیزی هست که بهم نمیگی دوطرفه صوتشوگرفتمواروم آروم رداشکاروچشماشوگونهشو پیشونیشومیبوسیدم+توماله منی همچیت ماله منه پس بهم بگو چی اذیتت می‌کنه بهم بگو که دوسم داری بگو که اینا همش یه خوابه بگوهمش دروغه بگولعنتی ساکت نباش به چشمام نگاه کردبانگاهش فهمیدم چی میخواد بگه تادهن بازکردحرفشوبگه لبامومحکم کوبیدم به لباش انقدمحکموبادرد میبوسیدمش که تابه حال اینجوری نبوده میدونستم این بوسه اخرمونه پس بیشترطولش دادم میخواستم زمان تویه همون لحظه بمونه ومن هیچ وقت اون کلمرونشنوم چراخشبختیم یکباره پودرشدچیشدکه اینجوری شدبابدبختی دل کندم ازمزه کردن لباشوکنارکشیدم برخلاف تصورم مخالفت نکردشایداونم میدونست آخرین باره
دیدگاه ها (۱۸)

#Part93+هیچی نگوخدم فهمیدم خداحافظ_باصدایه لرزون گفت:چی جاگذ...

#Part94... _اره ازوقتی ازخونه رفتیوبرنگشتی دیگه زیادندیدمت ش...

#Part91+همینجابمون جات همینجاس حق ندارند ازجات تکون بخوری_لط...

#part90.....رستابعدازاونروزدیروزجونگکوکو دیدم هرچی میخواست ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط