پارت ۱۴
پارت ۱۴
ویو شوگا
رفتم کارای ترخیص و انجام دادم و برگشتم اما رو بغل کردم و گذاشتمش توی ماشین خوابش برده بود خیلی کیوت شده بود رسیدیم خونه که بیدارش کردم و باهم به سمت عمارت راه افتادیم
شوگا:سلام بچه ها ما اومدیم
اما:سلام بچه هامن اومدم
شوگا:میتسو سوک کیونگ میشه امارو ببرید تو اتاق
میتسو و سوک کیونگ:البته
و دست اما رو گرفتن و بردن
شوگا:اجوما(خدمتکار) میشه یه غذای مقوی درست کنین
اجوما:بله ارباب
شوگا:بچه ها متاسفانه بچه اما سقط شد
تهیونگ:الهی
جونگکوک:بمیرم
نامجون:اشکالی نداره دوباره بچه دار میشید
جیهوپ:درسته
جیمین: مهم اینه حاله اما خوب باشه
همه باهم :اره درستش همینه
شوگا:اما میخواد دختر خانواده کیم و به عنوان دخترش قبول کنه(کل ماجرا رو تعریف میکنه)
نامجون:بنظرم حق با اماست اون بچه گناهی نداره
تهیونگ:خوبه که زیر دست شماها بزرگ بشه
جیمین:شوگا الان میتونی بابای اون دختر هم باشی
جیهوپ:اینجوری حواستون هم پرت میشه که بچه اوتون و از دست دادین
شوگا:اهوم
میتسو:اوه خیلی برات ناراحت شدم
اگا:اشکالی نداره بازم بچه دار میشیم تازه الان ایم دختر کوچولو رو پیش خودم دارم
سوک کیونگ:تو کار درست و میکنی همیشه
اما:ممنونم بچه که تو هر شرایطی با منین
میتسو و سوک کیونگ:ما پشت تورو خالی نمیکنیم
شوگا:دخترا برین بخوابین با عشقم و بچم کار دارم
میتسو و سوک کیونگ:اوه حتما شب بخیر
اما:شب بخیر
شوگا:برای این بچه چه اسمی میخوای بزاری بالاخره الان تو مامانشی
اما:یونجی قشنگه مگه نه
شوگا:معلومه عالیه
اما:خب الان اسمش یونجیه
شوگا:براش کلی چی سفارش دادم بیارن
اما:عالیه
شوگا:خب بخوابیم تا فردا که وسایلا رو بیارن
اما:باشه شب بخیر
شوگا:نه این خواب نه میخوام دوباره مامان بشی
اما:منم بدم نمیاد چون خوابم نمیاد
شوگا:بریم تو کارش
اما و شوگا لباساشون و در آوردن و شوگا وحشیانه لب های اما رو میبوسید تا به پایین رسید و واردش کرد و بدون اینکه بزاره اما عادت کنه تند تند میکوبید و ادامه میداد انقدر اروم انجامش دادن که دختر کوچولو بیدار نشه و بالاخره بعد از ۹ راند تموم کردن و به حموم رفتن حموم کردن و اما موهاش و خشک کرد و خوابید کنار دختر کوچولوش و بعد هم شوگا اومد و بغلشون کرد و خوابیدن
*پرش زمانی به فردا*
..................
ویو شوگا
رفتم کارای ترخیص و انجام دادم و برگشتم اما رو بغل کردم و گذاشتمش توی ماشین خوابش برده بود خیلی کیوت شده بود رسیدیم خونه که بیدارش کردم و باهم به سمت عمارت راه افتادیم
شوگا:سلام بچه ها ما اومدیم
اما:سلام بچه هامن اومدم
شوگا:میتسو سوک کیونگ میشه امارو ببرید تو اتاق
میتسو و سوک کیونگ:البته
و دست اما رو گرفتن و بردن
شوگا:اجوما(خدمتکار) میشه یه غذای مقوی درست کنین
اجوما:بله ارباب
شوگا:بچه ها متاسفانه بچه اما سقط شد
تهیونگ:الهی
جونگکوک:بمیرم
نامجون:اشکالی نداره دوباره بچه دار میشید
جیهوپ:درسته
جیمین: مهم اینه حاله اما خوب باشه
همه باهم :اره درستش همینه
شوگا:اما میخواد دختر خانواده کیم و به عنوان دخترش قبول کنه(کل ماجرا رو تعریف میکنه)
نامجون:بنظرم حق با اماست اون بچه گناهی نداره
تهیونگ:خوبه که زیر دست شماها بزرگ بشه
جیمین:شوگا الان میتونی بابای اون دختر هم باشی
جیهوپ:اینجوری حواستون هم پرت میشه که بچه اوتون و از دست دادین
شوگا:اهوم
میتسو:اوه خیلی برات ناراحت شدم
اگا:اشکالی نداره بازم بچه دار میشیم تازه الان ایم دختر کوچولو رو پیش خودم دارم
سوک کیونگ:تو کار درست و میکنی همیشه
اما:ممنونم بچه که تو هر شرایطی با منین
میتسو و سوک کیونگ:ما پشت تورو خالی نمیکنیم
شوگا:دخترا برین بخوابین با عشقم و بچم کار دارم
میتسو و سوک کیونگ:اوه حتما شب بخیر
اما:شب بخیر
شوگا:برای این بچه چه اسمی میخوای بزاری بالاخره الان تو مامانشی
اما:یونجی قشنگه مگه نه
شوگا:معلومه عالیه
اما:خب الان اسمش یونجیه
شوگا:براش کلی چی سفارش دادم بیارن
اما:عالیه
شوگا:خب بخوابیم تا فردا که وسایلا رو بیارن
اما:باشه شب بخیر
شوگا:نه این خواب نه میخوام دوباره مامان بشی
اما:منم بدم نمیاد چون خوابم نمیاد
شوگا:بریم تو کارش
اما و شوگا لباساشون و در آوردن و شوگا وحشیانه لب های اما رو میبوسید تا به پایین رسید و واردش کرد و بدون اینکه بزاره اما عادت کنه تند تند میکوبید و ادامه میداد انقدر اروم انجامش دادن که دختر کوچولو بیدار نشه و بالاخره بعد از ۹ راند تموم کردن و به حموم رفتن حموم کردن و اما موهاش و خشک کرد و خوابید کنار دختر کوچولوش و بعد هم شوگا اومد و بغلشون کرد و خوابیدن
*پرش زمانی به فردا*
..................
۲.۹k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.