آیا این عشق واقعی است؟
آیا این عشق واقعی است؟
part2🍒🍓
ات ویو
راه افتادیم سمت کمپانی.
جیمین:ات
ات:بله
جیمین:اون لباسه بود گفتی
ات:خب
جیمین:خوبه دیگه؟بهم میاد؟
ات:والله باید بپوشی ولی اره خوبه قشنگه
جیمین:ممنون.
ات:خواهش
جیمین نشسته بود جلو و راننده بود و ات کنار راننده پسرا هم عقب
ات:هوسوک!
هوسوک:بله
ات:اون چیزا بودن
هوسوک:کدوم چیزا
ات:همون چیزا
هوسوک:اگه میخوایی بقیه نفهمن پیام بده
ات:باشه
پیامم رو دادم به هوسوک
هوسوک:اها خب چیکارشون کنم اینارو
ات:بده به من
بعد هوسوک قرصارو داد به من فقط جیمین فهمید که قرصع داشتم میخوردم که جیمین دستمو گرفت
ات:چیشده جیمین؟
جیمین:این قرص ها چی هستن؟
ات:اینا امممم......چیزه...اممممم آخه نمیتونم بگم دخترونه
یهو دیدم هوسوک کرمش گرفته
هوسوک:ات پریود شده(با داد که همه بشنون)
ات:هوسوک بزار برسیم دارم برات حالا همتون شنیدید اون کیسه آب گرم رو بدین
تهیونگ:اینو میگی؟
ات:آره
کیسه آب گرمو گزاشتم رو دلم و چشمامو بستم
جونگکوک:فک کنم خیلی داره درد میکشه
ات:پس چی؟آیییی دلممم بچه ها کسی مسکن نداره؟
جیمین:فک کنم گزاشتم تو داشبورد برای مواقع ضروری
ات:ممنون
دلم خیلی درد میکرد دوتا برداشتم و خوردم
جیمین:ات چرا دو تا خوردی؟
ات:بچه ها منو همینجا پیاده کنید خودتون برید تمرین تا من بیام
جیمین:کجا میخوایی.....
ات:لطفا نپرس خواهش میکنم
جیمین:باشه ولی داره بارون میاد و تو هم پریود هستی مشکلی نداری؟
ات:نه بابا
پیاده شدم و راه افتادم پسرا هم راه افتادن
(۳ ساعت بعد)
جیمین ویو
دیگه کمکم هممون داشتیم نگران ات میشدیم و هی زنگ میزدم اما جواب نمیداد بالاخره الان وقت کنسرت بود یهو دیدیم ات اومد
جیمین:کجا بودی؟
ات:جیمین لطفا بس کن
جیمین:بس نمیکنم کجا بودی؟(با داد)
ات:رفته بودم بیمارستان(با داد خیلی بلند)
از نگاه جیمین انگار شوکه شده بود
جیمین:چی؟چرا؟خوبی؟(اروم)
ات:من خوبم فقط یه زره زیادی ازم خون رفته بود رفتم تزریق خون
تهیونگ:به هر حال فک نکنم بتونی بری سولو
ات:چرا میتونم
تهیونگ:فعلا بشین رو صندلی استراحت کن
ات:باشه
نشستم رو صندلی یهو دیدم جیمین نشسته کنارم
جیمین:بابت دادی که زدم ببخشید
ات:نه من مقصرم من باید بهت میگفتم کجا رفتم
جیمین:الان خوبی؟
ات:آره خوبم
دست خودم نبود دیدم جیمین دستشو دور کمرم حلقه کرده منم خودمو رو جیمین تکیه دادم
ات:ببخشید
جیمین:یه چند دیقه فرصت داریم
ات:اوهوم
جیمین:راستی صبح گفتی میخوایی سورپرایزمون کنی ها
ات:اوهوم برم سولو میبینی
شرط برای پارت بعد ۵ تا لایک ۴تا کامنت🍊🍊
part2🍒🍓
ات ویو
راه افتادیم سمت کمپانی.
جیمین:ات
ات:بله
جیمین:اون لباسه بود گفتی
ات:خب
جیمین:خوبه دیگه؟بهم میاد؟
ات:والله باید بپوشی ولی اره خوبه قشنگه
جیمین:ممنون.
ات:خواهش
جیمین نشسته بود جلو و راننده بود و ات کنار راننده پسرا هم عقب
ات:هوسوک!
هوسوک:بله
ات:اون چیزا بودن
هوسوک:کدوم چیزا
ات:همون چیزا
هوسوک:اگه میخوایی بقیه نفهمن پیام بده
ات:باشه
پیامم رو دادم به هوسوک
هوسوک:اها خب چیکارشون کنم اینارو
ات:بده به من
بعد هوسوک قرصارو داد به من فقط جیمین فهمید که قرصع داشتم میخوردم که جیمین دستمو گرفت
ات:چیشده جیمین؟
جیمین:این قرص ها چی هستن؟
ات:اینا امممم......چیزه...اممممم آخه نمیتونم بگم دخترونه
یهو دیدم هوسوک کرمش گرفته
هوسوک:ات پریود شده(با داد که همه بشنون)
ات:هوسوک بزار برسیم دارم برات حالا همتون شنیدید اون کیسه آب گرم رو بدین
تهیونگ:اینو میگی؟
ات:آره
کیسه آب گرمو گزاشتم رو دلم و چشمامو بستم
جونگکوک:فک کنم خیلی داره درد میکشه
ات:پس چی؟آیییی دلممم بچه ها کسی مسکن نداره؟
جیمین:فک کنم گزاشتم تو داشبورد برای مواقع ضروری
ات:ممنون
دلم خیلی درد میکرد دوتا برداشتم و خوردم
جیمین:ات چرا دو تا خوردی؟
ات:بچه ها منو همینجا پیاده کنید خودتون برید تمرین تا من بیام
جیمین:کجا میخوایی.....
ات:لطفا نپرس خواهش میکنم
جیمین:باشه ولی داره بارون میاد و تو هم پریود هستی مشکلی نداری؟
ات:نه بابا
پیاده شدم و راه افتادم پسرا هم راه افتادن
(۳ ساعت بعد)
جیمین ویو
دیگه کمکم هممون داشتیم نگران ات میشدیم و هی زنگ میزدم اما جواب نمیداد بالاخره الان وقت کنسرت بود یهو دیدیم ات اومد
جیمین:کجا بودی؟
ات:جیمین لطفا بس کن
جیمین:بس نمیکنم کجا بودی؟(با داد)
ات:رفته بودم بیمارستان(با داد خیلی بلند)
از نگاه جیمین انگار شوکه شده بود
جیمین:چی؟چرا؟خوبی؟(اروم)
ات:من خوبم فقط یه زره زیادی ازم خون رفته بود رفتم تزریق خون
تهیونگ:به هر حال فک نکنم بتونی بری سولو
ات:چرا میتونم
تهیونگ:فعلا بشین رو صندلی استراحت کن
ات:باشه
نشستم رو صندلی یهو دیدم جیمین نشسته کنارم
جیمین:بابت دادی که زدم ببخشید
ات:نه من مقصرم من باید بهت میگفتم کجا رفتم
جیمین:الان خوبی؟
ات:آره خوبم
دست خودم نبود دیدم جیمین دستشو دور کمرم حلقه کرده منم خودمو رو جیمین تکیه دادم
ات:ببخشید
جیمین:یه چند دیقه فرصت داریم
ات:اوهوم
جیمین:راستی صبح گفتی میخوایی سورپرایزمون کنی ها
ات:اوهوم برم سولو میبینی
شرط برای پارت بعد ۵ تا لایک ۴تا کامنت🍊🍊
۵.۲k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.