همش انگشتمو میزدم به سینش.. که یچی یادم افتاد... این گردن
همش انگشتمو میزدم به سینش.. که یچی یادم افتاد... این گردنبنده... اینو جیمین داده.. دستموبردم سمت گردنم و ا گردنم کشیدمش.. قفلش گردنمو زخم کرد و خون میومد ول اهمیت ندادم و انداختم سمتش.
_اینم کادو روز تولدت. من نه تورو میشناسم و نه هف جد و ابادتو.
خدافز..
راهمو کشیدم و رفتم!
مدیر گف کلاسم کجاس؟ A3؟
اره اره.. رفتم و دنبالش گشتم.. بلاخره پیداش کردم..
رفتم درو باز کردم که با معلم رو به رو شدم..
_سلام
معلم: هان لیا هستی نه؟
_بله
معلم: ا جیمین شنیدم حالت بد شد.. الان خوبی؟
_بل خوبم
معلم: خدارو شکر
_ام.. کجا بشینم؟
معلم: هر جا دوس داشتی..
_بله چشم..
_اینم کادو روز تولدت. من نه تورو میشناسم و نه هف جد و ابادتو.
خدافز..
راهمو کشیدم و رفتم!
مدیر گف کلاسم کجاس؟ A3؟
اره اره.. رفتم و دنبالش گشتم.. بلاخره پیداش کردم..
رفتم درو باز کردم که با معلم رو به رو شدم..
_سلام
معلم: هان لیا هستی نه؟
_بله
معلم: ا جیمین شنیدم حالت بد شد.. الان خوبی؟
_بل خوبم
معلم: خدارو شکر
_ام.. کجا بشینم؟
معلم: هر جا دوس داشتی..
_بله چشم..
۲.۹k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.