hot chocolate
پارت ²⁰
ته : خب سلام کوک ما معذرت میخوام
کوک : من دیگه اون جئون نیستم کار شما باعث شد زندگی من نابود بشه
جنی : ما کاری نکردیم
کوک : بعد از لگد جناب پارک فهمیدم قفسه ی سینم شکسته و بخاطر شلاقا دیگه تو خوابم ببینم که میتونم خم بشم و در ضمن من اصلا آدم بی گناه نکشتم همه تا قاتل یا درد یا.... بودن
کوک : ازهمه مهم تر منو فراموش کنید همونطور که من شما رو فراموش کردم
یونا : من دوست دارم جئون جونگکوک
کوک : ولی من از تو متنفرم کیم یونا
یونا : اما ....
کوک : منو فراموش کنید در ضمن خانم جئون من تا امروز نمیدونستم ازدواج کردی
که یهو یونا اومد یغمو گرفت کشید ولبام رو لباش قرار گرفت و بوسیدم
سر ۱ مین ولش کردم
یونا : اگه منو دوست نداری نباید کس دیگه ای رو دوست داشته باشی جناب جئون جونگکوککککککککککککککک " گریه "
کوک : بهتره اینو تو کله ی پوکت فرو کنی جئون جونگکوک مرده
یونا : نه اون زندست و جلوی منه " گریه "
اومد بغلم کردو ولم نمیکرد
جنی : کوک اون هرشب با فکر تو میخوابه
میشا : چه سنگدل
چوی یا مدیر : اوه آقای جئون مثل اینکه خانوادتون و دیدین
یونا رو حل دادم عقب و از پنجره رفتم بیرون
مدیر : ما استعفای شما رو نمیپذیریم پس بهتره هر روز بیاین
بخاطر دیدن اون حالم افتضاح بود وقتی از پنجره بیرون رفتم خیلی حالم بد شد و افتادم رو زمین و نمیتونستم بلند بشم
که جناب پارک اومد
جیمین : میدونستی نباید به یونا چیزی بگی
جنی : چی شد چرا رو زمین ولو شدی
خودمو برعکس کردم و کله ی همشون بالا سرم بود
یونگی : دهنتو باز کن
بخاطر حال بدم دهنم پر خون بود تا دهنو باز کردم همه ی خونا ریخت
یونا : چ.....چی شد
کوک : آخیش بلخره مرگ اومد سراغم
یونگی : همراه یونا برو دهنتو بشور
به زور بلند شدم و رفتم دهنمو شستم تو راه برگشتن فهمیدم یونا بخاطر کارم ازم ناراحته پرتش کردم سمت دیوار و دستامو دورش گذاشتم و شروع کردم به طور وحشیانه ای بوسیدمش اونم دستاشو انداخت دور گردنم جوری میبوسیدمش که صدای ناله هاش تو دهنم خفه میشده ۵ مین بعد یونا نفس کم آورده بود و همش مشت به سینم میزد که بلخره ولش کردم وقتی نگاهش کردم مثل گوجه قرمز شده بودصورتوشو اونوری کردی منم خیلی راحت شروع به گذاشتن کیس مارک های دردناکی روی گردنش شدم
یونا : کوک بسته الان بچه ها میفهمن
کوک : حالا راحت شدی دیگه ناراحت نیستی
یونا : همه ی این کارا رو فقط برای اینکه ناراحت باشم انجام دادی
کوک : من از خیلی وقت پیش تو رو دوست دارم
یونا : ولی نباید بزاریم بچه ها فهمن
کوک : باشه گوجه
یونا : یااااااااااااااااا جونگکوک
رفتیم پس بقیه
یونی : چرا انقدر طولش دادین
یونا : در حینی که دهنشو میشست خون بالا میوورد
جنی : کوک مبارکه داری دایی میشی
کوک :......
🍊🧡
ته : خب سلام کوک ما معذرت میخوام
کوک : من دیگه اون جئون نیستم کار شما باعث شد زندگی من نابود بشه
جنی : ما کاری نکردیم
کوک : بعد از لگد جناب پارک فهمیدم قفسه ی سینم شکسته و بخاطر شلاقا دیگه تو خوابم ببینم که میتونم خم بشم و در ضمن من اصلا آدم بی گناه نکشتم همه تا قاتل یا درد یا.... بودن
کوک : ازهمه مهم تر منو فراموش کنید همونطور که من شما رو فراموش کردم
یونا : من دوست دارم جئون جونگکوک
کوک : ولی من از تو متنفرم کیم یونا
یونا : اما ....
کوک : منو فراموش کنید در ضمن خانم جئون من تا امروز نمیدونستم ازدواج کردی
که یهو یونا اومد یغمو گرفت کشید ولبام رو لباش قرار گرفت و بوسیدم
سر ۱ مین ولش کردم
یونا : اگه منو دوست نداری نباید کس دیگه ای رو دوست داشته باشی جناب جئون جونگکوککککککککککککککک " گریه "
کوک : بهتره اینو تو کله ی پوکت فرو کنی جئون جونگکوک مرده
یونا : نه اون زندست و جلوی منه " گریه "
اومد بغلم کردو ولم نمیکرد
جنی : کوک اون هرشب با فکر تو میخوابه
میشا : چه سنگدل
چوی یا مدیر : اوه آقای جئون مثل اینکه خانوادتون و دیدین
یونا رو حل دادم عقب و از پنجره رفتم بیرون
مدیر : ما استعفای شما رو نمیپذیریم پس بهتره هر روز بیاین
بخاطر دیدن اون حالم افتضاح بود وقتی از پنجره بیرون رفتم خیلی حالم بد شد و افتادم رو زمین و نمیتونستم بلند بشم
که جناب پارک اومد
جیمین : میدونستی نباید به یونا چیزی بگی
جنی : چی شد چرا رو زمین ولو شدی
خودمو برعکس کردم و کله ی همشون بالا سرم بود
یونگی : دهنتو باز کن
بخاطر حال بدم دهنم پر خون بود تا دهنو باز کردم همه ی خونا ریخت
یونا : چ.....چی شد
کوک : آخیش بلخره مرگ اومد سراغم
یونگی : همراه یونا برو دهنتو بشور
به زور بلند شدم و رفتم دهنمو شستم تو راه برگشتن فهمیدم یونا بخاطر کارم ازم ناراحته پرتش کردم سمت دیوار و دستامو دورش گذاشتم و شروع کردم به طور وحشیانه ای بوسیدمش اونم دستاشو انداخت دور گردنم جوری میبوسیدمش که صدای ناله هاش تو دهنم خفه میشده ۵ مین بعد یونا نفس کم آورده بود و همش مشت به سینم میزد که بلخره ولش کردم وقتی نگاهش کردم مثل گوجه قرمز شده بودصورتوشو اونوری کردی منم خیلی راحت شروع به گذاشتن کیس مارک های دردناکی روی گردنش شدم
یونا : کوک بسته الان بچه ها میفهمن
کوک : حالا راحت شدی دیگه ناراحت نیستی
یونا : همه ی این کارا رو فقط برای اینکه ناراحت باشم انجام دادی
کوک : من از خیلی وقت پیش تو رو دوست دارم
یونا : ولی نباید بزاریم بچه ها فهمن
کوک : باشه گوجه
یونا : یااااااااااااااااا جونگکوک
رفتیم پس بقیه
یونی : چرا انقدر طولش دادین
یونا : در حینی که دهنشو میشست خون بالا میوورد
جنی : کوک مبارکه داری دایی میشی
کوک :......
🍊🧡
۵.۶k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.