مافیای خشن من :
مافیای خشن من :
𝕻𝖆𝖗𝖙/13
(چند روز بعد)
ا.ت ویو:
صبح با صدای تهیونگ پاشدم و صبحانمو خوردم داشتم کیدراما نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد شماره کوک افتاد ولی اون چرا زنگ زد
+بله؟
_دروغگو...
+جونگکوک اتفاقی افتاده؟
_تو بهم قول دادی که میای بهم سر میزنی
+ب...له
_پس باید بیای امروز ساعت 7 تو باری که اولین بار منو دیدی
+باش
ساعت 5 بود یه دوش 15 مینی گرفتم یه میکاپ تغریبا غلیظ کردم (اسلاید بعد) و یه لباس باز پوشیدم (اسلاید3) تا حرص کوک رو دربیارم(داداش تو هنوز دوستشم نشدی)
(توبار)
تو بار هرچی گشتم کوک رو پیدا نکردم شاید نیومده رفتم گوشه ترین میز نشستم و یه رد کوئین سفارش دادم
_بهت نمیاد از اینا بخوری
+او جونگوک
_برای چی این لباسو پوشیدی؟
+شاید چون دوست داشتم
_خب سریع میرم سر اصل مطلب باید باهام قرار بزاری
+و اگه نزارم؟
_خودت میدونی خانوم کوچولو
+عوم...ولی من هیونجینو دارم
_باید باهاش بهم بزنی
+دلیلش؟
_چون من بهترم؟ ا.ت همین که گفتم تو باید باهام قرار بزاری چون من دوست دارم
+اعتراف قبل از تو سوء تفاهم بود
_میدونم... ا.ت بیا بریم یه اتاق بگیریم(استغفرالله)
+نه...من نمیخوام
_ولی من نیازت دارم و از اونجایی که تو برای منی باید انجامش بدی
+نم..یتونم
_باشه*پاشد و رفت کنار چندتا دختر*
ا.ت ویو:
کوک پاشد رفت پیش چندتا دختر و شروع به حرف زدن با اونا کرد و اون دخترا هم خودشونو به کوک میچسبوندن منم که حرصی شده بودم رد کوئینمو کامل سر کشیدم و محکم به میز کوبیدم پاشدم و رفتم کنار کوک زیاد مست نبودم ولی خب حالم دست خودم نبود از یقه کوک گرفتم و بوسیدمش اونم کمرمو گرفت و ادامه داد(برو نمازتو بخون مسلمان)
........................
#کره #بی_تی_اس #ارمی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک #فیک#فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جیمین#فیک_کوک#فیک_جیهوپ#فیک_شوگا#فیک_جین#فیک_نامجون
𝕻𝖆𝖗𝖙/13
(چند روز بعد)
ا.ت ویو:
صبح با صدای تهیونگ پاشدم و صبحانمو خوردم داشتم کیدراما نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد شماره کوک افتاد ولی اون چرا زنگ زد
+بله؟
_دروغگو...
+جونگکوک اتفاقی افتاده؟
_تو بهم قول دادی که میای بهم سر میزنی
+ب...له
_پس باید بیای امروز ساعت 7 تو باری که اولین بار منو دیدی
+باش
ساعت 5 بود یه دوش 15 مینی گرفتم یه میکاپ تغریبا غلیظ کردم (اسلاید بعد) و یه لباس باز پوشیدم (اسلاید3) تا حرص کوک رو دربیارم(داداش تو هنوز دوستشم نشدی)
(توبار)
تو بار هرچی گشتم کوک رو پیدا نکردم شاید نیومده رفتم گوشه ترین میز نشستم و یه رد کوئین سفارش دادم
_بهت نمیاد از اینا بخوری
+او جونگوک
_برای چی این لباسو پوشیدی؟
+شاید چون دوست داشتم
_خب سریع میرم سر اصل مطلب باید باهام قرار بزاری
+و اگه نزارم؟
_خودت میدونی خانوم کوچولو
+عوم...ولی من هیونجینو دارم
_باید باهاش بهم بزنی
+دلیلش؟
_چون من بهترم؟ ا.ت همین که گفتم تو باید باهام قرار بزاری چون من دوست دارم
+اعتراف قبل از تو سوء تفاهم بود
_میدونم... ا.ت بیا بریم یه اتاق بگیریم(استغفرالله)
+نه...من نمیخوام
_ولی من نیازت دارم و از اونجایی که تو برای منی باید انجامش بدی
+نم..یتونم
_باشه*پاشد و رفت کنار چندتا دختر*
ا.ت ویو:
کوک پاشد رفت پیش چندتا دختر و شروع به حرف زدن با اونا کرد و اون دخترا هم خودشونو به کوک میچسبوندن منم که حرصی شده بودم رد کوئینمو کامل سر کشیدم و محکم به میز کوبیدم پاشدم و رفتم کنار کوک زیاد مست نبودم ولی خب حالم دست خودم نبود از یقه کوک گرفتم و بوسیدمش اونم کمرمو گرفت و ادامه داد(برو نمازتو بخون مسلمان)
........................
#کره #بی_تی_اس #ارمی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک #فیک#فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جیمین#فیک_کوک#فیک_جیهوپ#فیک_شوگا#فیک_جین#فیک_نامجون
۱۸.۹k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.