"حرکت ناگهانی²³"
جونگ کوک: کدوم گ٫وری بودی؟
تهیونگ: اومدم امریکا
جونگ کوک : جدا ؟ ا.ت هم امریکاست با جیمین فکر کنم عمارت نامجونن
تهیونگ : اره میدونم . همین چند دقیقه پیش دیدمش
کوک : خوبه
ته : از یونا چه خبر
کوک: کی؟
ته: یونا دیگه ! خواهر جیمین!
کوک: اها نمیدونم کاریش ندارم
ته: مثلا زنته
کوک: من که نخواستمش
ته : هرچی باشه اون زنته نمیتونی باهاش اینطوری رفتار کنی
کوک : من تا تورو دارم دختر میخوام چیکار؟
ته: ...... اولا که اینکه با تو منو نمیکنی من تورو میکنم ! یعنی لذتش برا منه دردش ماله تو .
کوک: در هر صورت من لذت میبرم ددی
ته : تو دیونه ای؟
کوک: بیخیال قراره فردا بیام امریکا؛
ته: جدا
کوک: اره
ته : پس باید کل هتل رو رزرو کنی
کوک: چرا؟
ته: چون انقدر ناله میکنی و عربده میزنی که مردم کر میشن
کوک: واقعا که . دودقیقه میخوام بیام خواهرم رو ببینم
« گوشی رو قطع کرد»
ا.ت: جیمممممممممممممممممممممنننننننننننننننننننننننن جوننمنمنمممممممممممم عشقمممممممممممممممممم
اوپااااااااااااااااااااااا کجایی عزیزم
جیمین: یا ابوالفضل چیکارم داره« زم زمه»
جیمین: جون اوپاا
ا.ت: عهاااااام میدونی
از زبون نگار جوننننننن
ا.ت همونجوری که داشت عشوه میومد جیمین رو مبل اتاقشون نشست و ا.ت هم جلوش زارنو زد.
ویو جیمین
دیدم داره با عشوه باهام صحبت میکنه
رفتم رو مبل اتاقمون نشستم و دیدم اومد و جلو پاهام زانو زد . واییییی باز چی تو اون ذهن منحرفت میگذره ا.ت
ا.ت: اممم ددی میای معامله کنیم؟
حیمین: چه معامله ای ؟
ا.ت: من اخمم رو باز میکنم... تو هم پاهاتو باز کن
بهش ی پوز خند زدم همونجوری که زانو زده بود پاشدم و رفتم پشتش قرار گرفتم و موهاشو باز کردم.دوباره جلوش قرار گرفتم .
ادامه تو کامنت ها اگه دوست ندارید نخونید اسماته
تهیونگ: اومدم امریکا
جونگ کوک : جدا ؟ ا.ت هم امریکاست با جیمین فکر کنم عمارت نامجونن
تهیونگ : اره میدونم . همین چند دقیقه پیش دیدمش
کوک : خوبه
ته : از یونا چه خبر
کوک: کی؟
ته: یونا دیگه ! خواهر جیمین!
کوک: اها نمیدونم کاریش ندارم
ته: مثلا زنته
کوک: من که نخواستمش
ته : هرچی باشه اون زنته نمیتونی باهاش اینطوری رفتار کنی
کوک : من تا تورو دارم دختر میخوام چیکار؟
ته: ...... اولا که اینکه با تو منو نمیکنی من تورو میکنم ! یعنی لذتش برا منه دردش ماله تو .
کوک: در هر صورت من لذت میبرم ددی
ته : تو دیونه ای؟
کوک: بیخیال قراره فردا بیام امریکا؛
ته: جدا
کوک: اره
ته : پس باید کل هتل رو رزرو کنی
کوک: چرا؟
ته: چون انقدر ناله میکنی و عربده میزنی که مردم کر میشن
کوک: واقعا که . دودقیقه میخوام بیام خواهرم رو ببینم
« گوشی رو قطع کرد»
ا.ت: جیمممممممممممممممممممممنننننننننننننننننننننننن جوننمنمنمممممممممممم عشقمممممممممممممممممم
اوپااااااااااااااااااااااا کجایی عزیزم
جیمین: یا ابوالفضل چیکارم داره« زم زمه»
جیمین: جون اوپاا
ا.ت: عهاااااام میدونی
از زبون نگار جوننننننن
ا.ت همونجوری که داشت عشوه میومد جیمین رو مبل اتاقشون نشست و ا.ت هم جلوش زارنو زد.
ویو جیمین
دیدم داره با عشوه باهام صحبت میکنه
رفتم رو مبل اتاقمون نشستم و دیدم اومد و جلو پاهام زانو زد . واییییی باز چی تو اون ذهن منحرفت میگذره ا.ت
ا.ت: اممم ددی میای معامله کنیم؟
حیمین: چه معامله ای ؟
ا.ت: من اخمم رو باز میکنم... تو هم پاهاتو باز کن
بهش ی پوز خند زدم همونجوری که زانو زده بود پاشدم و رفتم پشتش قرار گرفتم و موهاشو باز کردم.دوباره جلوش قرار گرفتم .
ادامه تو کامنت ها اگه دوست ندارید نخونید اسماته
- ۶.۴k
- ۱۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط