ویو جنا

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۳۹


"ویو جنا".‌

ته:...اره من..
جنا: از دیدنت خیلی خوشحالممم.
ته: منم،ولی فکر نمیکردم تو این وظع ببینمت..

داشت راانندگی می کرد.

کوک: خانم..از صبح من و این طرف اون طرف کشونده...
جنا: مگه من خواستم دنبالم بیای؟؟...بهت گفتم خودت گفتی من همجا باهات بیامم

یجور چرخید سمتم و نگاش پر از تعحب بود ..که دیدن داشت.
فقط با اخم نگاش می کردم..

نگاش با خنده تهیونگ به سمت اون چرخید..

ته: عین این عاشقا چش نداشتی بدون تو جایی بره!؟؟؟
کوک: تو ساکت شوو...من لحنم اینطوری نبود.

و با خط و نشونی که با چشماش کشید برام

برگشت و تکیه داد.

ته:بریم خونه من..
کوک: نه...فردا یه کار خیلی مهم دارم...
ته: اها...یادم امد....ببخشید جنا خانم این اقا فردا سرش شلوغه باید بره خونه..

اصلا بم نگا نمیکرد و فقط هواسش به رانندگی بود.

جنا:پس تو بیا..

این شد که از اینه چشمش و بهم دوخت.

ته: باشه..امروز تعطیلی بود حصلم سر رفت انقدر تو خونه موندم.

جونگکوک چییزی نگفت.

___

از اسانسور امدیم بیرون.

ته: از اسانسور میترسی؟
جنا: نه،از ارتفاع که نشون میده..
ته: اها..

کاش جونگکوکم شعور فهم این و داشت.
وقتی معنی نگام و گرفت فقط پوزخند زد و به سمت در خونه رفت.

وارد که شدیم..
جونگکوک گفت:
_تهیونگ بیا با تو ام کار دارم

بعد به من نگا کرد و عصبی گفت:
_تو ان برو خودت و خشک کن..تا مریض نشدی ،حصله پرستاری ندارم..

و رفت

یجور به رفتنش نگا کردم که تهیونگ گفت:
_ولش کن..برو خودت و خشک کن..منم برم ببینم جیکارم داره..

چون لحنش بهربون و خندون بود عین خودش جواب دادم..

___
از حموم امد بیرون..
حوله رو دورم پیچیدم ..و یه حوله انداختم رو موهام...عین شال...
شروع کردم خشک کردنش..
ولی با دیدن بم که خیس گوشه اتاقم فقط رو سرم گزاشتمش

یه حوله که برایه خود بم بود و برداشتم انداختم روش ،جلوش نشستم و خوشکش کردم..

و اون لحظه در اتاق باز شد.
سرم و چرخوندم که دیدم جونگکوک اتو کشیده رو چهار چوب دره و پشت سرش تهیونگ ،قشنگ دیدم که تهیونگ و پرت رد کنار که داخل و نبینه و امد داخل و در و بست

با حرص بلند شدم و با دستم حوله رو تنم فشار دادم که از تنم نیوفته.

جنا: بلد نیستی در بزنی؟..
کوک: لابد باید از تو اجازه بگیرم.!؟
جنا: اتاق برایه منه...
کوک: اتاقت داخل خونه منه..
جنا: حالا هر چی....برو لباس تنم نیست.
دیدگاه ها (۳۰)

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏𝐏𝐚𝐫𝐭:۴۰"ویو جنا".‌جنا: حالا هر چی....ب...

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏𝐏𝐚𝐫𝐭:۴۲"ویو جنا"یا مود جدیدشه؟یه طرف ...

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏𝐏𝐚𝐫𝐭:۳۸"ویو جنا".‌دست به مو هام می زدی...

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏𝐏𝐚𝐫𝐭:۳۷"ویو جنا".‌جنا: بیا پسررررامد و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط