* همکلاسی غیرتی من *
* همکلاسی غیرتی من *
Chapter 2
Part 16
هیون : ام ببخشید ولی باید سری آمده بشین و برین بخوابیم گه فردا صبح زود باید بریم سراغ فیلم برداری
همه : باشه
همه باشدیم و رفتیم به اتاقامون و خوابیدن
البته هیچکس خواب شنمی برد شرط می بندیم توی اتاقاشون خودشون رو به یه کاری مشغول کردن
ولی از اونجایی من ببببببببببببیکار ترین آدم روی زمینم
رفتم سراغ یکی که از منم بیکار تره ........
*صدای در
Pov:
پس ربی خبر از اینکه چه کسی پشت دره با بی خیالی در رو باز کرد انتظار داشت دوباره یکی از اون آدم های حوصله سر بر که برنامه های روزانه رو میگن به سراغش آمده باشه ولی وقتی در رو باز کردم با فرشته کوچولویی که با شوق به صورت پسر نگاه می کنه رو به رو شد
دختر آروم دستش رو دور کمر پسر حلقه کرد و خودش رو به پسر نزدیک تر کرد
دختر فکر می کرد که با این کار پسر دیوانه میشه ولی نمی دونست اون مقدار دیوانگی در برابر دیوانگی الان پسر چیزی نبود پسر اون رو سری به اتاق برد و دختر رو همون طور که هنوز دستش رو به کمر پسر حلقه کرده بود پسر اون رو بین خودش و دیوار حبس کرد
جونگ کوک : چی شده که بیبی کوچولوی من این موقع آمده به دیدیش سر بزنه؟
ا/ت : بیبی کوچولو آمده از پسر مورد علاقه بپرسه حاضر مثل قبلاً برن روی تاب و آهنگ بخونن؟
جونگ کوک :.........
حمایت ........🥺🖤
Chapter 2
Part 16
هیون : ام ببخشید ولی باید سری آمده بشین و برین بخوابیم گه فردا صبح زود باید بریم سراغ فیلم برداری
همه : باشه
همه باشدیم و رفتیم به اتاقامون و خوابیدن
البته هیچکس خواب شنمی برد شرط می بندیم توی اتاقاشون خودشون رو به یه کاری مشغول کردن
ولی از اونجایی من ببببببببببببیکار ترین آدم روی زمینم
رفتم سراغ یکی که از منم بیکار تره ........
*صدای در
Pov:
پس ربی خبر از اینکه چه کسی پشت دره با بی خیالی در رو باز کرد انتظار داشت دوباره یکی از اون آدم های حوصله سر بر که برنامه های روزانه رو میگن به سراغش آمده باشه ولی وقتی در رو باز کردم با فرشته کوچولویی که با شوق به صورت پسر نگاه می کنه رو به رو شد
دختر آروم دستش رو دور کمر پسر حلقه کرد و خودش رو به پسر نزدیک تر کرد
دختر فکر می کرد که با این کار پسر دیوانه میشه ولی نمی دونست اون مقدار دیوانگی در برابر دیوانگی الان پسر چیزی نبود پسر اون رو سری به اتاق برد و دختر رو همون طور که هنوز دستش رو به کمر پسر حلقه کرده بود پسر اون رو بین خودش و دیوار حبس کرد
جونگ کوک : چی شده که بیبی کوچولوی من این موقع آمده به دیدیش سر بزنه؟
ا/ت : بیبی کوچولو آمده از پسر مورد علاقه بپرسه حاضر مثل قبلاً برن روی تاب و آهنگ بخونن؟
جونگ کوک :.........
حمایت ........🥺🖤
۱۰.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.