منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:97
رو کاناپه لم دادم و چشامو روی هم گذاشتم که گونم خیس شد با حس اینکه دوباره اون سگه نره غوله مثل سگ جیغ زدمو چشامو باز کردم ولی با دیدن جونگکوک حرصی دندونامو بهم سابیدم.
شروع کرد به خندیدن که یکی زدم به سی.نش و گفتم
ات:از ترسوندن من لذت میبری؟
جونگکوک:نخیر عشقم رنج میبرم.
ات:خفه شوووووو میدونی از سگا میترسم بعد منو میترسونی؟
جونگکوک:اخه میدونی وقتی میترسی خیلی جذاب میشی عشقم.
از جام بلند شدم و رفتم روش و شروع کردم به کشیدن موهاش
اونم از موهام گرفت و کشید
ات:اخ ولم کننننن عوضییی
جونگکوک:خودت ولم کن زنیکه
ات:جون به لبم کردی اخخخخ
جونگکوک:ول کن ول کنم
ات:نخیر تو ول کن ول کنم
جونگکوک:نه اول تو
ات:نخیر اول تو
جونگکوک:بیا تا سه بشماریم و ول کنیم
ات:اوکی
جونگکوک.ات:1. 2. 3
ول نکردیم که زدیم زیر خنده
ات:توهم ول نکردی!(خنده)
موهامو ول کرد که منم ول کردم خاستم از روش بلند شم که کـ...ـمـ..ـرم گرفت و منو بیشتر تو بغـ...ـلش کشید.
جونگکوک:امروز یه روز خاصی نیست؟
ات:نه چه روزی؟
قیافش حالت ناراحت به خودش گرفت
جونگکوک:یعنی تو نمیدونی امروز چه روزیه؟
متعجب گفتم
ات:روزیه امروز؟
هولم داد و بلند شد
جونگکوک:مهم نیست ولش
و بعد به طرف اتاقش رفت و.....
پارت:97
رو کاناپه لم دادم و چشامو روی هم گذاشتم که گونم خیس شد با حس اینکه دوباره اون سگه نره غوله مثل سگ جیغ زدمو چشامو باز کردم ولی با دیدن جونگکوک حرصی دندونامو بهم سابیدم.
شروع کرد به خندیدن که یکی زدم به سی.نش و گفتم
ات:از ترسوندن من لذت میبری؟
جونگکوک:نخیر عشقم رنج میبرم.
ات:خفه شوووووو میدونی از سگا میترسم بعد منو میترسونی؟
جونگکوک:اخه میدونی وقتی میترسی خیلی جذاب میشی عشقم.
از جام بلند شدم و رفتم روش و شروع کردم به کشیدن موهاش
اونم از موهام گرفت و کشید
ات:اخ ولم کننننن عوضییی
جونگکوک:خودت ولم کن زنیکه
ات:جون به لبم کردی اخخخخ
جونگکوک:ول کن ول کنم
ات:نخیر تو ول کن ول کنم
جونگکوک:نه اول تو
ات:نخیر اول تو
جونگکوک:بیا تا سه بشماریم و ول کنیم
ات:اوکی
جونگکوک.ات:1. 2. 3
ول نکردیم که زدیم زیر خنده
ات:توهم ول نکردی!(خنده)
موهامو ول کرد که منم ول کردم خاستم از روش بلند شم که کـ...ـمـ..ـرم گرفت و منو بیشتر تو بغـ...ـلش کشید.
جونگکوک:امروز یه روز خاصی نیست؟
ات:نه چه روزی؟
قیافش حالت ناراحت به خودش گرفت
جونگکوک:یعنی تو نمیدونی امروز چه روزیه؟
متعجب گفتم
ات:روزیه امروز؟
هولم داد و بلند شد
جونگکوک:مهم نیست ولش
و بعد به طرف اتاقش رفت و.....
۹.۹k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.