منطقهممنوعهعشق

#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:96

با حس نوازش شدن صورتم لخندی زدم و از خواب بلند شدم که با دیدن سگ جونگکوک جیغی کشیدم و پریدم رو هوا
ماشالله سگ چه عرض کنم پهلو مثل اون دیوار پونزده متری تو انیمه ی اتکان تایتان بود
منم که از کودکی به سگ فوبیا داشتم و پریدم رو میز کنار تخت
سگ شروع کرد به پارس کردن
و از اینکه همینجا نش.اشی.دم تو شلوارم باید هزار مرتبه شکر میکردم
ات:جونگکوککککککک منو نجات بده عرررررر(داد)
سگه پرید رو میز و میز چپ کرد و محکم خوردم زمین سگم افتاد روم.
الان دیگه وقتش بود فرش زیر باس.نم رو زرد کنم تو چشای سگه نگاه کردم.
میدونستم الاناس که دهن بزرگشو باز کنه و منو با اون دندونای بزرگش خوردو خمیر کنه بعد با بی رحمی قورت بده.
شروع کردم به صلوات فرستادن و اشهد خوندن.
ولی فایده نداشت
دیگه اشکم در اومد و شروع کردم به گریه کردن.
ات:جونگکوک...هق...جون..جونگکوک کمکم ک...کن..هق(گریه میکند😂👌)
با لیسی که سگ رو صورتم زد اشکام بیشتر جاری شد
ات:عفو و گذشت کن بزرگوار من تازه ۱۹سالمه هزار تا ارزو دارم بدبختم نکن عرررر
ولی سگه بیشتر شروع کرد به لیس زدنم.
ات:جونگ...جونگکوک...هق....میترسم...هق...بازی...بازی مس...مسخرتو تمومش کن(گریه)
با صدای جونگکوک انگار دنیارو بهم دادن
جونگکوک:بم بیا بغـ..ل بابا
سگه از روم پاشد و سمت جونگکوک رفت یه گوشه جمع شدم و گریه زاری کردم.
سگه رو بیرون کردو سمتم اومدو بغـ.ـلم کرد
جونگکوک:خوبی؟
ات:مـ....من که میدونم کار تو بود.
صورتمو نوازش کرد و چونمو بلند کرد
جونگکوک:به جون تو کار من نبود
غرق نگاش میکردم که صدای پارس سگ بلند شد از ترس پریدم تو بغـ...لش
ات:اون سگ خیلی بزرگه کوک من ازش میترسم.
اشکامو پاک کردو گونمو بـ.وس.ید
جونگکوک:بم بیا اینجا
با شنیدن اسم بم چشام گرد شد
ات:جوـ...جونگکوک دیوونه شدی؟
سگه که اومد شروع کردم به جیغ زدن
جونگکوک:شش اروم باش ارووووم افرین
دستمو گرفت و اروم روی سر سگ گذاشت
جونگکوک:اون به ادما اسیبی نمیرسونه حتی ازت خوشش اومده و لیست زده کاری که من خا.یه نمیکنم بکنمو سگم کرد
ات:ینی چی؟
زبونشو در اوردوگفت
جونگکوک:لیست بزنم؟
یکی زدم در دهنش و بلند شدم
ات:برو گمشو
و از اتاق خارج شدم و سمت اشپزخونه رفتم و کمی اب نوشیدم ای توف بهت جونگکوک با سگ مسخرت:/


پارت قبلی همش 19کامنت؟🙄
دیدگاه ها (۱)

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:97رو کاناپه لم دادم و چشامو روی هم گذ...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:98درو محکم بست. این همون جونگکوک دو د...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:95وارد اتاق شدو درو محکم بستات:د مردک...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:94ازم جدا شد و از اتاق بیرون زدهنوزم ...

پارت ۱۲رز وحشیاون دختر ات نیست اون دختر خواب بود  اروم از رو...

سلاممم🎀🎀🎀ویو ات: منتظر بودم که تهیونگ غذا رو بیارهتق تق تق ا...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 15 " ویو ا.ت : تا اوم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط