part

part 4
جیمین:
همین لحضه بود که همچی یادم اومد
همچی رو یادم اومد..اتفاقای دیشب..من چطور تونستم با ات بخو،ابم..ات چطور تونست با من بخو،ابه...
ات گوش کن بعد اجرا بیکارم نظرت چیه بریم کافه مورد علاقت
_باشه بریم
بعد اجرا توی کافه...
ات راستش من باید یه چیزی رو بهت بگم
_چی رو باید بگی اتفاقی افتاده...نکنه دیشب با یکی خوا،،بیدی شیط،ون؟
آره
_پس برای همین بود منو ول کردی رفتی عو،ضی..حلا اون دختر کیه..د،یشب باهاش آشنا شدی؟
نه اتفاقا خیلی وقته میشناسمش
_خب من چی من میشناسمش؟
آره.. راستش من د،یشب با تو خوا،‌‌،بیدم
(ات زد زیر خنده)
_مثل اینکه الک،ل هنوز از سرت نپریده.. داری پرت‌و‌پلا میگی..
یعنی تو هنوز چیزی یادت نیومده (خنده ات محو شد)
_پس برای همینه دل من و کم،ر‌و بدن تو درد میکنه
ات:
همون لحضه بود که حس کردم که یه چیزایی داره یادم میاد.. تو بودی که شروع کردی آره؟
درسته من شروع کردم ات نمیدونم اصلا باید چی بگم.. من همیشه دوست داشتم و دارم و الان نمیدونم...الان باید چیکار کنم
_خب منم همیشه دو،ست دارم و این اتفاق یه جورایی شوکم کرد
میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
_بپرس
میشه دیگه اینجوری د،وسم نداشته باشی؟
_چجوری؟
مثل یه دوست دیگه د،وسم نداشته باش...،ات بیا قرار بز،اریم
_..اصلا نمیدونم باید چی بگم
هر جوابی که بدی قول میدم بهش احترام بزارم،حالا بگو قبول میکنی؟
_من همیشه ته دلم د،وست داشتم..اگه میدونستم حسم،ون دو طر،فست‌ خودم پیش قدم میشدم
یعنی قبول میکنی؟
_آره
ات:
الان چند ما،ه از اون شب میگذره.. راستش خوشحالم اون شب اون اتفاق افتاد و باعث شد من و جیمین بالاخره به هم اع،تراف کنیم.

the end..
⋘ like please guys ⋙

#فیک #فیک‌بی‌تی‌اس #اسمات
#سناریو‌ #سناریو‌بی‌تی‌اس
#فیک‌جیمین #فیکشن‌جیمین
#فیکشن‌اسمات #سناریو‌جیمین
#سناریو‌اسمات
دیدگاه ها (۱۱)

+چی باردار هههههه؟ دکتر: بله ایشون سه ماهه بارداره این حرفو ...

.......#ویدیو‌اسمات‌ #سناریو‌‌تصویری#سناریو‌جونگکوک

part 1نامجون امروز از صبح نرفتم خونه ات هم اصلا بهم زنگ نزده...

(بچه ها این گزارش شده بود آخه چراااا😭شرط این برسه پارت ۴ رو ...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۷#

نام فیک: عشق مخفیPart: 27ویو سنا*باید به دال خبر بدم و بگم ک...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۹#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط