fake kook
fake kook
part²⁶
فردا
در حال تمیز کاری بودم
که یکی اومد بغلم کرد
کوک: چطوری عشقم
ا/ت: بین این همه خدمتکار چرا با من اینکارو میکنی ببین چطور نگاه میکنن
کوک: چتونه چراه نگاه میکنید ادم ندید برید سرکارتون
@: ببخشید
کوک: خوب شد
ا/ت: کار دارم میتونی بریم
کوک: باید بزنی تو ذوقم دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: ببخشید زدم تو ذوقت
کوک: تا بوسم نکردی نمیرم
ا/ت: نه زشته برو
کوک: حالا که میگی زشته باید لبمو ببوسی
ا/ت: اگه بوسیدم میری
کوک: اره
لبشو بوسیدم
ا/ت: برو دیگه
صورتشو به صورتم نزدیک کرد خواست بوسم کنه
لینا: ا/ت
ازم جدا شد
ا/ت: بله خانم
لینا: خواستم بگم جونگکوک ندیدی
ا/ت: نه
لینا: اینجایی که چیکار میکنی اینجا
کوک: مامان اومدم ببینم چه خبره حوصلم سر رفت تو اتاقم کارم داشتی
لینا: بزار با خانواده کانگ حرف بزنیم دخترشون خوشگله ها
کوک: مامان یه چیز بگم
لینا: بگو
کوک: دوس دختر دارم
لینا: دروغ نگو منو نمیتونی اینجوری گول بزنی
کوک: راست میگم
لینا: خب بعد بیارش ببینمش
کوک: باشه
لینا: خوشگله؟
کوک: خیلی خوشگله موهاش چتری و صافه چشماش قهوه ای مژه های بلندی داره خیلی کیوته و خیلی جذابه بگم هنوز
لینا: بسه فهمیدم کیه؟
کوک: فهیمدی🫣
لینا: دختر خانواده کانگه
کوک: نه نیست مامان برو دیگه اینقدر نپرس بیا بریم
رفتن شروع کردم ادامه ی کارم
@: چند وقته باهاشی
ا/ت: ها
@: چند وقته با جونگکوکی
ا/ت: یک هفتس
@: اون دختر کوچولو خواهرته
ا/ت: بله
@: اینجا برای کار اومدی نه اینکه از خونه گداها ازش استفاده کنی
ا/ت: بله؟
@: چیه بدت میاد بفهمی گدا و فقیری بدت میاد بهت میگن با جونگکوکی برای اینکه بتونی اینجا کار کنی پول بهت برسه سخت در اشتباهی چون اگه لینا خانم بفهمه از همه جا اخراجی
ا/ت: میشه اینقدر چرت و پرت نگید
@: چرت و پرت نیست واقعیت جونگکوک هم برای مسخرست که باهاته هه چون من خیلی خوشگل تر از توام
ا/ت: چرا اینا به من میگی برو به خودش بگو من خیلی خوشگل تر از ا/تم بیا با من ا/ت رو ول کن ههه
لینا: ا/ت خواهرت داره گریه میکنه
سریع رفتم پیشش بغلش کردم
#فیک
#سناریو
part²⁶
فردا
در حال تمیز کاری بودم
که یکی اومد بغلم کرد
کوک: چطوری عشقم
ا/ت: بین این همه خدمتکار چرا با من اینکارو میکنی ببین چطور نگاه میکنن
کوک: چتونه چراه نگاه میکنید ادم ندید برید سرکارتون
@: ببخشید
کوک: خوب شد
ا/ت: کار دارم میتونی بریم
کوک: باید بزنی تو ذوقم دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: ببخشید زدم تو ذوقت
کوک: تا بوسم نکردی نمیرم
ا/ت: نه زشته برو
کوک: حالا که میگی زشته باید لبمو ببوسی
ا/ت: اگه بوسیدم میری
کوک: اره
لبشو بوسیدم
ا/ت: برو دیگه
صورتشو به صورتم نزدیک کرد خواست بوسم کنه
لینا: ا/ت
ازم جدا شد
ا/ت: بله خانم
لینا: خواستم بگم جونگکوک ندیدی
ا/ت: نه
لینا: اینجایی که چیکار میکنی اینجا
کوک: مامان اومدم ببینم چه خبره حوصلم سر رفت تو اتاقم کارم داشتی
لینا: بزار با خانواده کانگ حرف بزنیم دخترشون خوشگله ها
کوک: مامان یه چیز بگم
لینا: بگو
کوک: دوس دختر دارم
لینا: دروغ نگو منو نمیتونی اینجوری گول بزنی
کوک: راست میگم
لینا: خب بعد بیارش ببینمش
کوک: باشه
لینا: خوشگله؟
کوک: خیلی خوشگله موهاش چتری و صافه چشماش قهوه ای مژه های بلندی داره خیلی کیوته و خیلی جذابه بگم هنوز
لینا: بسه فهمیدم کیه؟
کوک: فهیمدی🫣
لینا: دختر خانواده کانگه
کوک: نه نیست مامان برو دیگه اینقدر نپرس بیا بریم
رفتن شروع کردم ادامه ی کارم
@: چند وقته باهاشی
ا/ت: ها
@: چند وقته با جونگکوکی
ا/ت: یک هفتس
@: اون دختر کوچولو خواهرته
ا/ت: بله
@: اینجا برای کار اومدی نه اینکه از خونه گداها ازش استفاده کنی
ا/ت: بله؟
@: چیه بدت میاد بفهمی گدا و فقیری بدت میاد بهت میگن با جونگکوکی برای اینکه بتونی اینجا کار کنی پول بهت برسه سخت در اشتباهی چون اگه لینا خانم بفهمه از همه جا اخراجی
ا/ت: میشه اینقدر چرت و پرت نگید
@: چرت و پرت نیست واقعیت جونگکوک هم برای مسخرست که باهاته هه چون من خیلی خوشگل تر از توام
ا/ت: چرا اینا به من میگی برو به خودش بگو من خیلی خوشگل تر از ا/تم بیا با من ا/ت رو ول کن ههه
لینا: ا/ت خواهرت داره گریه میکنه
سریع رفتم پیشش بغلش کردم
#فیک
#سناریو
۱۹.۳k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.