𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ⁷
جونگکوک : یقینا اگر میخواستم بکشمت تا الان این کار رو کرده بودم ... همون لحظه که نزریکت اومدم ...اما شاید اینکار رو کردم ...میخوام فقط سایدتو مشخص کنم !
جونگکوک اسلحش رو پر کرد و گذاشت رو سینه دختر ...
_________________________________________________________
جونگکوک :من میخوام تو پوششم شی ...
اون اسلحه رو آروم برد سمت گلوش ...نابی لحظه ای حس کرد که قراره زندگیش تموم شه ...
جونگکوک :میدونی تو فرصت داری ...پنج ثانیه بهم بگی قراره دوستم باشی یا دشمن ...
نابی : حتی اگر دوستت باشم روزی من رو میکشی ...چون من انتخابه توئم برای مرگ ...میخوای ازم استفاده کنی و از شرم خلاص شی !
جونگکوک اسلحش رو پرت کرد اون سمت و گفت : درسته مطمئن باش حتی اگر دوست باشی من بعد از تموم شدن کارم میکشمت ...اما تو میتونی انتخاب کنی ...الان با درد بمیری یا چند وقت بعد بدون درد ...
نابی هیچ دلیلی تو این زندگی نداشت ...اون پارسیاش رو از دست داده بود پس چه بهتر که همین الان میمرد : اصلا واسم مهم نیست چه غلطی میخوای بکنی ...
جونگکوک اون لبخند مضحک رو از صورتش پاک کرد و جدی شد ...
جونگکوک : پس انتخابت اینه ؟ میخوای رو سنگقبرت جای تاریخ دو _ سه ماه بعد تاریخ امروز بخوره ؟ باشه دنبالم بیا ...
نابی تکون نخورد و همین بیشتر جونگکوک رو عصبی کرد اون اون چاقوی روی میز رو برداشت اما قبل از اینکه کاری کنه حال نابی بد شد ...
..........................................................................................
فلیکس : این دختر بارداره ...
جونگکوک :اما اونکه حتی ازدواجم نکرده ...
فلیکس : فکر کنم این بچه حرومزاده باشه (تو کره به بچه های نامشروع میگن بچه حرومزاده )
..........................................................................................
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ⁷
جونگکوک : یقینا اگر میخواستم بکشمت تا الان این کار رو کرده بودم ... همون لحظه که نزریکت اومدم ...اما شاید اینکار رو کردم ...میخوام فقط سایدتو مشخص کنم !
جونگکوک اسلحش رو پر کرد و گذاشت رو سینه دختر ...
_________________________________________________________
جونگکوک :من میخوام تو پوششم شی ...
اون اسلحه رو آروم برد سمت گلوش ...نابی لحظه ای حس کرد که قراره زندگیش تموم شه ...
جونگکوک :میدونی تو فرصت داری ...پنج ثانیه بهم بگی قراره دوستم باشی یا دشمن ...
نابی : حتی اگر دوستت باشم روزی من رو میکشی ...چون من انتخابه توئم برای مرگ ...میخوای ازم استفاده کنی و از شرم خلاص شی !
جونگکوک اسلحش رو پرت کرد اون سمت و گفت : درسته مطمئن باش حتی اگر دوست باشی من بعد از تموم شدن کارم میکشمت ...اما تو میتونی انتخاب کنی ...الان با درد بمیری یا چند وقت بعد بدون درد ...
نابی هیچ دلیلی تو این زندگی نداشت ...اون پارسیاش رو از دست داده بود پس چه بهتر که همین الان میمرد : اصلا واسم مهم نیست چه غلطی میخوای بکنی ...
جونگکوک اون لبخند مضحک رو از صورتش پاک کرد و جدی شد ...
جونگکوک : پس انتخابت اینه ؟ میخوای رو سنگقبرت جای تاریخ دو _ سه ماه بعد تاریخ امروز بخوره ؟ باشه دنبالم بیا ...
نابی تکون نخورد و همین بیشتر جونگکوک رو عصبی کرد اون اون چاقوی روی میز رو برداشت اما قبل از اینکه کاری کنه حال نابی بد شد ...
..........................................................................................
فلیکس : این دختر بارداره ...
جونگکوک :اما اونکه حتی ازدواجم نکرده ...
فلیکس : فکر کنم این بچه حرومزاده باشه (تو کره به بچه های نامشروع میگن بچه حرومزاده )
..........................................................................................
۶.۴k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.