𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ⁶
اوک جین وو سونبه نابی بود پس جای نگرانی وجود نداشت!(اگر کلیپ معرفی شخصیت رو دیده باشین میدونین منظورم لی جونگ سوکه)
_________________________________________________________
یونجون :آوردیمش قربان !
جونگکوک کتابش رو بست و با خونسردی به دختری که کنجکاوانه داشت تمام اتاق رو برانداز میکرد نگاه کرد ...
نابی لبش رو کج کرد و گفت :خونت شبیه مافیا های دهه نوده ...هه
جونگکوک بلند شدو نزدیک نابی رفت ...
دختر کمی ترسید ...جونگکوک دستاشو گذاشت زیر چونه دختر و به چشماش زل زد ...
جونگکوک : سونگ نابی ، متولد سال هزارو نهصدو نودو هشت میلادی ... وکیل پایه یک دادگستری کارمند یک شرکت حقوقی فاسد ... یکبار رابطه عاشقانه ای با افسر پلیسی به اسم پارسیا داشتی مادرت بخاطر سهل انگاری پدرت در اثر نخوردن داروی مورد نظر فوت کردو پدرت درخواست داد که اسمت رو از شناسنامش خط بزنن و از همه مهم تر یک برادر بزرگ به اسم جونگ کی داری که تو ارتش کره به عنوان فرمانده تیم ویژه مشغول به کاره !
نابی نخواست کم بیاره دست جونگکوک و کشید اونور و گفت : جئون جونگکوک متولد سال هزار و نهصد و نودو هفت میلادی ...پسر حرومزاده رئیس جئون و دختر مافیای بزرگ آلن ...برادر خوانده مین یونگی ...از یک مادرین اما پدر مین نامعلومه...پسر داییت سرهنگ پارک و پسر خاله هات از خانواده کیم هم جزو این نظامن ...اسم اصلیت جئون جونگکوکه اما اسمی که پدر بزرگ مرحومت روت گذاشته آلبرت آلنه !
جونگکوک :آفرین دختر جون ...کارت درسته ...میدونی افرادی از هم اطلاعات میگیرن که میخوان دوست یا دشمن هم بشن ...
نابی : بهتره بگی برای چی آوردیم اینجا ...نکنه میخوای ...
جونگکوک : یقینا اگر میخواستم بکشمت تا الان این کار رو کرده بودم ... همون لحظه که نزدیکت اومدم ...اما شاید اینکار رو کردم ...میخوام فقط سایدتو مشخص کنم !
جونگکوک اسلحش رو پر کرد و گذاشت رو سینه دختر ...
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ⁶
اوک جین وو سونبه نابی بود پس جای نگرانی وجود نداشت!(اگر کلیپ معرفی شخصیت رو دیده باشین میدونین منظورم لی جونگ سوکه)
_________________________________________________________
یونجون :آوردیمش قربان !
جونگکوک کتابش رو بست و با خونسردی به دختری که کنجکاوانه داشت تمام اتاق رو برانداز میکرد نگاه کرد ...
نابی لبش رو کج کرد و گفت :خونت شبیه مافیا های دهه نوده ...هه
جونگکوک بلند شدو نزدیک نابی رفت ...
دختر کمی ترسید ...جونگکوک دستاشو گذاشت زیر چونه دختر و به چشماش زل زد ...
جونگکوک : سونگ نابی ، متولد سال هزارو نهصدو نودو هشت میلادی ... وکیل پایه یک دادگستری کارمند یک شرکت حقوقی فاسد ... یکبار رابطه عاشقانه ای با افسر پلیسی به اسم پارسیا داشتی مادرت بخاطر سهل انگاری پدرت در اثر نخوردن داروی مورد نظر فوت کردو پدرت درخواست داد که اسمت رو از شناسنامش خط بزنن و از همه مهم تر یک برادر بزرگ به اسم جونگ کی داری که تو ارتش کره به عنوان فرمانده تیم ویژه مشغول به کاره !
نابی نخواست کم بیاره دست جونگکوک و کشید اونور و گفت : جئون جونگکوک متولد سال هزار و نهصد و نودو هفت میلادی ...پسر حرومزاده رئیس جئون و دختر مافیای بزرگ آلن ...برادر خوانده مین یونگی ...از یک مادرین اما پدر مین نامعلومه...پسر داییت سرهنگ پارک و پسر خاله هات از خانواده کیم هم جزو این نظامن ...اسم اصلیت جئون جونگکوکه اما اسمی که پدر بزرگ مرحومت روت گذاشته آلبرت آلنه !
جونگکوک :آفرین دختر جون ...کارت درسته ...میدونی افرادی از هم اطلاعات میگیرن که میخوان دوست یا دشمن هم بشن ...
نابی : بهتره بگی برای چی آوردیم اینجا ...نکنه میخوای ...
جونگکوک : یقینا اگر میخواستم بکشمت تا الان این کار رو کرده بودم ... همون لحظه که نزدیکت اومدم ...اما شاید اینکار رو کردم ...میخوام فقط سایدتو مشخص کنم !
جونگکوک اسلحش رو پر کرد و گذاشت رو سینه دختر ...
۵.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.