mycharmingbully
#my_charming_bully
part ²⁸
سرم گیج می رفت حالم بد بود
چشمام سیاهی میرفت
_جونگ.. کوک... چیشدی؟
سرم رو گزاشتم بین دستام و دوباره به گوشیم نگاه کردم
که جیمین گوشیمو گرفت
_هانا... انقدر هرزه بود
تمام عمرم با یه هرزه رفیق بودم و خبر نداشتم
*شما میدونستید
درواقع به خاطر همین دعوتت کردیم تا بهت بگیم
جیمبن گوشی هانا رو گرفت و یه ضبطی رو پخش کرو و گزاشت جلوم
_مکالمه هانا و هایون
بعد شنیدن اون حرف حالم بد شده بود
*چه بدی ای در حقش کردم
عصبی بودم نمیدونستم دارم چی میگم
*همه این آتیشا از گور تو بلند میشه جیمین(ببخشیددد فیک فحش ندید)
جیمین هم سرش پایین بود
*اگه پای اون زنیکه هرزه رو (میرا) باهاش رل نمیزدی الان وضعیتمون این نبود
که هانا به سمتم اومد و یقمو گرفت
جونگکوک اینطوری نکن ما خودمون بازیچه دست اون چهارتا شدیم
part ²⁸
سرم گیج می رفت حالم بد بود
چشمام سیاهی میرفت
_جونگ.. کوک... چیشدی؟
سرم رو گزاشتم بین دستام و دوباره به گوشیم نگاه کردم
که جیمین گوشیمو گرفت
_هانا... انقدر هرزه بود
تمام عمرم با یه هرزه رفیق بودم و خبر نداشتم
*شما میدونستید
درواقع به خاطر همین دعوتت کردیم تا بهت بگیم
جیمبن گوشی هانا رو گرفت و یه ضبطی رو پخش کرو و گزاشت جلوم
_مکالمه هانا و هایون
بعد شنیدن اون حرف حالم بد شده بود
*چه بدی ای در حقش کردم
عصبی بودم نمیدونستم دارم چی میگم
*همه این آتیشا از گور تو بلند میشه جیمین(ببخشیددد فیک فحش ندید)
جیمین هم سرش پایین بود
*اگه پای اون زنیکه هرزه رو (میرا) باهاش رل نمیزدی الان وضعیتمون این نبود
که هانا به سمتم اومد و یقمو گرفت
جونگکوک اینطوری نکن ما خودمون بازیچه دست اون چهارتا شدیم
- ۳.۲k
- ۱۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط