ویو جیا
ویو جیا
جیا: بیخیال بابا ... چرا دوتاتون امدید کار دارید؟
کوک اعصبانیتش محو شد
ب سمت تخت امد
و اون طرف تخت نشست
تهیونگم درو بستو اند بغل من این طرف تخت نشست
جیا: ها؟...چییزی شده( روب جونگ کوک و تهیونگ از طرف پشت جیا نشسته)
سرمو سمت جونگ کوک بود
که با نفسای داغ تهیونگ رو گردنم ب سمتش برگشتم
جیا: هعی برو اون طرف ببینم
کوک: یادمون نمیاد ازت اجازه گرقته باشیم
جیا: چی
تهیونگ همونجوری که صورتش رو گردنم بود خوابوندم روتخت و روم خیمه زد
جیا: هعییی
تهیونگ وقتی دید داره رو سگم بالا میاد لبا/شو بم ل/بام چسبوندو باعث شد خفه شم
جونگ کوک از تخت بلند شدو
پیراهنشو دراورد
ب همزام ب این طرف تخت نزدیک شد
تهیونگ ب بغل دستم قلت خورد
جونگ کوک جاشو پر کردو صورتشو نزدیک صورتم کرد موهای لخت مشکیش صورتمو نوازش میکرد
میتونم ب یقیین بگم من با تهیونگ رابطه داشتم ولی جونگوکوک که نداشتم نصبت ب تهیونگ خیلی فرد حش/ری تری تو رابطه بود ی فرد تشنه رابطه
وایسا نکنه اینا میخواننن....
تهیونگ که بقلم بود با حالت کلافه نا/له گف
ته: بسه دیگه خسته شدم شروع کن
جونگ کوک با ی لبخند که واقعا دلمو برده بود
جیا: بیخیال بابا ... چرا دوتاتون امدید کار دارید؟
کوک اعصبانیتش محو شد
ب سمت تخت امد
و اون طرف تخت نشست
تهیونگم درو بستو اند بغل من این طرف تخت نشست
جیا: ها؟...چییزی شده( روب جونگ کوک و تهیونگ از طرف پشت جیا نشسته)
سرمو سمت جونگ کوک بود
که با نفسای داغ تهیونگ رو گردنم ب سمتش برگشتم
جیا: هعی برو اون طرف ببینم
کوک: یادمون نمیاد ازت اجازه گرقته باشیم
جیا: چی
تهیونگ همونجوری که صورتش رو گردنم بود خوابوندم روتخت و روم خیمه زد
جیا: هعییی
تهیونگ وقتی دید داره رو سگم بالا میاد لبا/شو بم ل/بام چسبوندو باعث شد خفه شم
جونگ کوک از تخت بلند شدو
پیراهنشو دراورد
ب همزام ب این طرف تخت نزدیک شد
تهیونگ ب بغل دستم قلت خورد
جونگ کوک جاشو پر کردو صورتشو نزدیک صورتم کرد موهای لخت مشکیش صورتمو نوازش میکرد
میتونم ب یقیین بگم من با تهیونگ رابطه داشتم ولی جونگوکوک که نداشتم نصبت ب تهیونگ خیلی فرد حش/ری تری تو رابطه بود ی فرد تشنه رابطه
وایسا نکنه اینا میخواننن....
تهیونگ که بقلم بود با حالت کلافه نا/له گف
ته: بسه دیگه خسته شدم شروع کن
جونگ کوک با ی لبخند که واقعا دلمو برده بود
۳۸.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.