پارتبیستوسوم

#پارت.بیست.و.سوم
از زبون #سیلدا

رفتم‌تو اتاق و مشغول حرف زدن شدیم که لوهان اومد گفت باید حاضرشیم شاهدخت ها به یه مهمونی دعوتمون کردن
سیلدا:ما که نمیتونیم بیایم
لوهان:چرا؟؟
رویا:وضعیتمونو میبینی که
لوهان:به کریس میگم درستش کنه
مبینا:راستی شندیم یه دختر و گرفتین میشه بیایم و ببینیمش؟؟
لوهان:اره ولی بعدش کریس درمانتون میکنه باید باهامون به عنوان دوست دخترامون بیاید مهمونی
رویا:حالا چرا دوست دختر؟؟
لوهان:برای اینکه ما نمیخوایم با ساهدخت ها ازدواج کنیم و مجبوریم با یه دختر دیگه رابطه برقرار کنیم تا اونا ولمون کنن
مبینا:اهان
سیلدا:اوکی
لوهان:دنبالم بیاید ببرمتون پیش اون دختره
رویا:بریم
دنبالش راه افتادیم رفتیم یه اتاق دیگه با دیدن حوری کاملا جا خوردم اون اینجا چیکار میکنه؟؟
لوهان:کریس حالش چطوره؟؟
کریس:خوبه ضربه شلاق ها رو جاشون و خوب کردم
لوهان:اوکی
رویا:این...این که حوریه
کریس:میشناسیدش؟؟
سیلدا:اره اون دوستمونه
کریس:خیلی اسیب دیده مواظبش باشین
لوهان:راستی کریس میتونی زخماشونو خوب کنی قراره برای مهمونب امشب همراهمون بیان
سیلدا:ممنون میشم
اومد جلو و بعد با یه کاری زخمامون خوب شد باندارو باز کردیم دیگه اثری از زخما نبود
لوهان:کریس توهم باید یه همراه داشته باشی
رفتش جلوش حوری و روی دوتا دستش بلندش کرد
کریس:از قبل انتخاب کردم همراهم و
مبینا:چه زودم پسرخاله میشی
سیلدا:بزارش زمین ععههه
کریس:سرتون تو کار خودتون باشه
بعدش غیب شد ماهم رفتیم تو اتاقامون چندتا خدمتکار اچمدن و شروع کردن ارایش کردنمون بعدش موهامونو خیلی مدلی تزعین کردن یه لباسای خیلی باز و عجق وجق گذاشتن جلومون و رفتن رفتیم اتاق پرو لباسارو پوشیدیم اومدیم بیرون سهون اومد پیشم دستم و گرفت و کشید بیرون لوهانم رویا رو برد و چانیول و مبیناهم باهم رفتن حوری هم که از قبل براب جناب کریس بود


ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

#پارت.بیست.و.چهارماز زبون #حوریچشمامو باز کردم توی یه اتاق ب...

#پارت.بیست.و.پنجماز زبون #سیلداحوری اومد از پسرا جدا شدیم رف...

#پارت.بیست.و.دوماز زبون #رویارویا:لوهان بزارم زمین کافیه دیگ...

#پارت.بیست.و.یکماز زبون #مبیناهمینجوری راه میرفتیم ووواااییی...

پارت ۲۵ فیک دور اما آشنا

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۵ویو لارااول به سمت اتاق جی و هینا رف...

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط