دلهره
#دلهره
part 27
اما دیگه توان مقابله باهاشو نداشته
حالا از این موضوع بیاید بیرون
خانم هه شما چی شما نقشه ای برای کمک به ما ندارید
خانم هه : نمیدونم دخترم
خودتون دوتا بهتر میتونید تصمیم بگیرید
اما قبل از هر چیزی باید با اون دشمن خوب اشنایی پیدا کنید نقاط ضعفشو پیدا کنید
شما دیگه راه برگشتی ندارید فقط باید هر جور شده با اون مبارزه کنید
تنها کسی هم که فعلا قدرت مبارزه باهاشو داره شما دوتایید پس از چیزی نترسید شما از پسش بر میاید
اون خیلی زرنگ تر از این حرف ها هست ممکنه همین الا اون داره به حرف های ما گوش میده یا ما رو نمیبینه
و اینکه مثل جونتون از اون دوتا گردنبند مراقبت کنید به هیچ وجع نزارید دستش به اون برسه
نوئل : میدونم خانم هه بازم از کمکتون ممنونم نمیخوام با وسط کشیدن پای شما
باعث شم شما هم جونتون به خطر بیوفته اشتباهی هست که خودم شروعش کردم خودمم تمومش میکنم
تهیونگ : اوکی خوب ما بریم دیگه نوئل پاشو باید هر جور شده یه فکری به حال این ماجرا کنیم
نوئل : این سوییچ ماشینه بگیرش برو الا منم میام
تهیونگ : باشه
ویو تهیونگ
از خانم هه خداحافطی کردم و از اونجا اومدم بیرون
دوباره اون سردرد برگشت
خیلی بد بود تا حالا اینقدر بد نمیشد اونجا یه گوش نشستم و محکم سرمو بین دستام فشار میدادم
فایده ای نداشت هی دردش بدتر میشد
خاستم از سر جام بلند شم که پاهام بی حس شد
چه اتفاقی داره برام میوفته
ویو نوئل
از اونجا خارج شدم داشتم به سمت ماشین میرفتم
که وسط راه متوجه ی تهیونگی که روی اون کنده ی درخت بود شدم
مگه قرار نبود سوار ماشین شه تا من بیام
چرا اینقدر اشفته بود
نوئل : تهیونگ چت شده بلند شو
تهیونگ : نمیتونم نمیتونم از جام بلند شم
سرم داره میترکه پاهام هیچ حسی ندارن
نوئل : یعنی چی چه جوری اینطوری شدی
از قبلم بوده یا نه
تهیونگ : از صبح دومین باریه که شدم صبح هم یبار همینجور شد اما این خیلی وحشتناک تره
نوئل : پس از صبح
حرف نزن
چشماتو اروم باز کن و دستتو از روی سرت بردار
حالا دستای منو بگیر و به هیچی فکر نکن
حتما اون قصد داره روی ذهنت تسلت پیدا کنه
اما نباید بزاری همچین کاری کنه
فعلا بیا بریم
بعدا یکم بیشتر برات توضیح میدم تو از خیلی چیز ها هنوز بی خبری برای اینکه بتونی بهم توی شکست دادانش کمک کنی اول باید همه ی چیز ها رو بدونی
دستاشو گرفتم و اروم به سمت ماشین رفتیم
روی صندلی کنارم نشست
ماشینو روشن کردم و به سمت سئول حرکت کردیم
نوئل : سر دردت بهتر شد
تهیونگ : اره الا بهترم
گفتی هنوز بعضی چیزا هست که باید راجبش بدونم میتونی توضیح بدی
نوئل : نمیدونم دقیقا باید از کجا شروع کنم داستاتش خیلی طولانیه
part 27
اما دیگه توان مقابله باهاشو نداشته
حالا از این موضوع بیاید بیرون
خانم هه شما چی شما نقشه ای برای کمک به ما ندارید
خانم هه : نمیدونم دخترم
خودتون دوتا بهتر میتونید تصمیم بگیرید
اما قبل از هر چیزی باید با اون دشمن خوب اشنایی پیدا کنید نقاط ضعفشو پیدا کنید
شما دیگه راه برگشتی ندارید فقط باید هر جور شده با اون مبارزه کنید
تنها کسی هم که فعلا قدرت مبارزه باهاشو داره شما دوتایید پس از چیزی نترسید شما از پسش بر میاید
اون خیلی زرنگ تر از این حرف ها هست ممکنه همین الا اون داره به حرف های ما گوش میده یا ما رو نمیبینه
و اینکه مثل جونتون از اون دوتا گردنبند مراقبت کنید به هیچ وجع نزارید دستش به اون برسه
نوئل : میدونم خانم هه بازم از کمکتون ممنونم نمیخوام با وسط کشیدن پای شما
باعث شم شما هم جونتون به خطر بیوفته اشتباهی هست که خودم شروعش کردم خودمم تمومش میکنم
تهیونگ : اوکی خوب ما بریم دیگه نوئل پاشو باید هر جور شده یه فکری به حال این ماجرا کنیم
نوئل : این سوییچ ماشینه بگیرش برو الا منم میام
تهیونگ : باشه
ویو تهیونگ
از خانم هه خداحافطی کردم و از اونجا اومدم بیرون
دوباره اون سردرد برگشت
خیلی بد بود تا حالا اینقدر بد نمیشد اونجا یه گوش نشستم و محکم سرمو بین دستام فشار میدادم
فایده ای نداشت هی دردش بدتر میشد
خاستم از سر جام بلند شم که پاهام بی حس شد
چه اتفاقی داره برام میوفته
ویو نوئل
از اونجا خارج شدم داشتم به سمت ماشین میرفتم
که وسط راه متوجه ی تهیونگی که روی اون کنده ی درخت بود شدم
مگه قرار نبود سوار ماشین شه تا من بیام
چرا اینقدر اشفته بود
نوئل : تهیونگ چت شده بلند شو
تهیونگ : نمیتونم نمیتونم از جام بلند شم
سرم داره میترکه پاهام هیچ حسی ندارن
نوئل : یعنی چی چه جوری اینطوری شدی
از قبلم بوده یا نه
تهیونگ : از صبح دومین باریه که شدم صبح هم یبار همینجور شد اما این خیلی وحشتناک تره
نوئل : پس از صبح
حرف نزن
چشماتو اروم باز کن و دستتو از روی سرت بردار
حالا دستای منو بگیر و به هیچی فکر نکن
حتما اون قصد داره روی ذهنت تسلت پیدا کنه
اما نباید بزاری همچین کاری کنه
فعلا بیا بریم
بعدا یکم بیشتر برات توضیح میدم تو از خیلی چیز ها هنوز بی خبری برای اینکه بتونی بهم توی شکست دادانش کمک کنی اول باید همه ی چیز ها رو بدونی
دستاشو گرفتم و اروم به سمت ماشین رفتیم
روی صندلی کنارم نشست
ماشینو روشن کردم و به سمت سئول حرکت کردیم
نوئل : سر دردت بهتر شد
تهیونگ : اره الا بهترم
گفتی هنوز بعضی چیزا هست که باید راجبش بدونم میتونی توضیح بدی
نوئل : نمیدونم دقیقا باید از کجا شروع کنم داستاتش خیلی طولانیه
۷.۴k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.