Pt 8
Pt 8
گیر افتادم
بلخره وقت فراره!
دستامو باز کردم نزدیک تهیونگ شدم اون کاملا توی خواب غرق شده
منم اروم اروم رفتم اروم در رو باز کردم تا رفتم بیرون، سرعتمو مث ماشین لامبورگینی بالا بردمو با تمام قدرت از اونجا دور شدم
بعد از کلی دویدن بلخره از اونجا دور شدم می خواستم تاکسی بگیرم گفتم شاید بازم نقشه دارن واسه همین رفتم ایستگاه اتوبوس
نشستم هنوز چند دقیقه مونده تا اتوبوس بیاد دستام میلرزیدن همینطوری که داشتم با خودم حرف میزدم یکی داشت میومد سمتم بهش نگاه کردم کلا سیاهه! همه چیش سیاهه
منم به انور نگاه کردم اتوبوس داشت میومد چع اونم بدو بدو اومد سمتم خیلی ترسیده بودم اخه خیلی وحشتناک بود برای همین دویدم سمت اتوبوس اونم داشت با تمام سرعتش دنبالم میومد
کع دستمو گرفت منم جیغ زدم کع اتوبوس وایساد
راننده اتوبوس:خانم حالتون خوبه؟؟
به پشتم نگاه کردم کسی نبود!
سوار شدم
رفتم نشستم کنار یه اجوشی بهم گفت حالت خوبه؟
ا/ت:ا. ارع حالم خو... نع حالم خوب نیست شاید باور نکنید ولی یه دزد یا یه قاتل داشت دنبالم میکرد منم برای همین جیغ زدم
اجوشی:نگران نباش الان یکم در امانی
بیا یکم شربت بخور اینارو خودم درست کردم
می خواستم بگیرم چون خیلی تشنم بود ولی من بهش اعتماد ندارم
ا/ت:نع ممنون تشنه نیستم
اجوشی:باشه اسرار نمیکنم
اما واقعن خیلی تشنم بود بعد از کلی دویدن خب معلومه تشنم میشه
رسیدم خونمون سریع کارتمو زدم رفتم خونه در رو محکم محکم زدم تا زودتر باز کنن
داداشم در رو باز کرد
رفتم طرف اشپز خونه یه لیوان اب خوردم
مامان:چی شده چرا انقدر دیر اومدی خونه میدونی ساعت چنده حالت خوبه؟(با زبان اشاره)
ا/ت:م. مامان من حالم خوبه چون یکم کارم زیاد تر بود برای همین دیر کردم
مامان:تو خودت ساعت 9 کارت تموم میشه اگع خیلی خیلی کار داشته باشی ساعت 11 میای ولی الان ساعت 3:30 هس(با زبان اشاره)
ا/ت:مامان میشه انقدر سوال نکنی بهتره من ازت یه سوالی بپرسم منو واقعا تو بدنیا اوردی؟؟
مامان:ا. این چه سوالیه(زبان اشاره)
ا/ت:میشه جوابمو بدی مامان
کع افتادم رو زمین و بی هوش شدم
صبح کع بیدار شدم رو تختم بودم
چطوره؟؟ لطفا نظر بدید
ممنون میشم اگع حمایت کنید🙁
گیر افتادم
بلخره وقت فراره!
دستامو باز کردم نزدیک تهیونگ شدم اون کاملا توی خواب غرق شده
منم اروم اروم رفتم اروم در رو باز کردم تا رفتم بیرون، سرعتمو مث ماشین لامبورگینی بالا بردمو با تمام قدرت از اونجا دور شدم
بعد از کلی دویدن بلخره از اونجا دور شدم می خواستم تاکسی بگیرم گفتم شاید بازم نقشه دارن واسه همین رفتم ایستگاه اتوبوس
نشستم هنوز چند دقیقه مونده تا اتوبوس بیاد دستام میلرزیدن همینطوری که داشتم با خودم حرف میزدم یکی داشت میومد سمتم بهش نگاه کردم کلا سیاهه! همه چیش سیاهه
منم به انور نگاه کردم اتوبوس داشت میومد چع اونم بدو بدو اومد سمتم خیلی ترسیده بودم اخه خیلی وحشتناک بود برای همین دویدم سمت اتوبوس اونم داشت با تمام سرعتش دنبالم میومد
کع دستمو گرفت منم جیغ زدم کع اتوبوس وایساد
راننده اتوبوس:خانم حالتون خوبه؟؟
به پشتم نگاه کردم کسی نبود!
سوار شدم
رفتم نشستم کنار یه اجوشی بهم گفت حالت خوبه؟
ا/ت:ا. ارع حالم خو... نع حالم خوب نیست شاید باور نکنید ولی یه دزد یا یه قاتل داشت دنبالم میکرد منم برای همین جیغ زدم
اجوشی:نگران نباش الان یکم در امانی
بیا یکم شربت بخور اینارو خودم درست کردم
می خواستم بگیرم چون خیلی تشنم بود ولی من بهش اعتماد ندارم
ا/ت:نع ممنون تشنه نیستم
اجوشی:باشه اسرار نمیکنم
اما واقعن خیلی تشنم بود بعد از کلی دویدن خب معلومه تشنم میشه
رسیدم خونمون سریع کارتمو زدم رفتم خونه در رو محکم محکم زدم تا زودتر باز کنن
داداشم در رو باز کرد
رفتم طرف اشپز خونه یه لیوان اب خوردم
مامان:چی شده چرا انقدر دیر اومدی خونه میدونی ساعت چنده حالت خوبه؟(با زبان اشاره)
ا/ت:م. مامان من حالم خوبه چون یکم کارم زیاد تر بود برای همین دیر کردم
مامان:تو خودت ساعت 9 کارت تموم میشه اگع خیلی خیلی کار داشته باشی ساعت 11 میای ولی الان ساعت 3:30 هس(با زبان اشاره)
ا/ت:مامان میشه انقدر سوال نکنی بهتره من ازت یه سوالی بپرسم منو واقعا تو بدنیا اوردی؟؟
مامان:ا. این چه سوالیه(زبان اشاره)
ا/ت:میشه جوابمو بدی مامان
کع افتادم رو زمین و بی هوش شدم
صبح کع بیدار شدم رو تختم بودم
چطوره؟؟ لطفا نظر بدید
ممنون میشم اگع حمایت کنید🙁
۱۱.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.