پارت(²)
پارت(²)
پرستار اینو که گفت که یکی وارد شد..
نامجون:سلام خانم هانا حالتون چطوره؟؟
هانا:به لطف شما خوبم دکتر
نامحون: خوشحالم که اینو میشنوم
هانا:😁
سوهو اومد داخل:/
سوهو:بهههههههه خواهر عزیزم حالت چطوره؟؟
اع دکتر سلام
نامجون: سلام من کیم نامجون دکتر خواهر شما هستم
سوهو: اع شما دکتر کیم هستید؟؟خیلی خوشحالم از ملاقات با شما
نامجون: من هم خوشحالم
راستش من کارتون دارم اگه زحمتی نیس همراه من بیاین بیاین . فقط چند دقیقه وقتتون رو میگیرم
سوهو: بله حتما:)
نامجون: ممنون
سوهو و نامجون رفتن بیرون
نامجون: لطفا همراه من بیاین
با سوهو رفدن اتاق کارش
سوهو: خب بفرمایید اقای کیم چیشده مشکلی برای خواهر من پیش اومده؟
نامجون: خب میشه بگید چرا خواهرتون دچار حمله قلبی شد؟؟
سوهو: نمیدونم داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم یهو هانا حالش بد شد جوری که با دارو هاشم خوب نشد من دیدم اینجوریه سری رسوندمش بیمارستان
نامجون: ایشون سر وقت داروهاشونو میخورن؟؟
سوهو: من که نیستم ولی وقتی ازش میپرسم میگه خوردم
نامجون: این بیماری با دارو جلوگیری میشه ولی انگار خانم هانا داروهاشونو نمیخورن که اینطوری شدن حتی وقتی نوار قلب ازشون گرفتیم به نظر خیلی غیر طبیعی میومد.
سوهو: پس ینی میگید خواهرم داروهاشو نخورده اینطوری شده؟؟
نامجون: بله فک کنم همینطوری باشه
راستی درمورد عمل ایشون هم باید حرف بزنیم
سوهو بغض کرده بود گفت:
عمل چی؟؟
نامجون: عمل برای قلبشون قلبشون روز به روز داره ضعیف تر میشه باید پیوند قلب انجام بشه باید یکی پیداشه که قلبشو اهدا کنه من بخاطر همین اسم خواهرتون رو تو لیست پیوند قلب گذاشتم تا ی قلب براش پیدا شه
سوهو اجازه داد اشکاش سرازی شه :
از دست من چکاری ساختس؟؟
نامجون: شما هم باید تو پیدا کردن قلب کمک کنین اگه بیماری پیدا کردین که خانوادش خواستن قلبشو اهدا کنن حتما خبر بدین
من به شما گفدم چون میدونم چون هزینوشو دارین میتونین زود تهیه کنین
سوهو : چشم😭😭
نامجون: ولی......
🫂🖇💜
پرستار اینو که گفت که یکی وارد شد..
نامجون:سلام خانم هانا حالتون چطوره؟؟
هانا:به لطف شما خوبم دکتر
نامحون: خوشحالم که اینو میشنوم
هانا:😁
سوهو اومد داخل:/
سوهو:بهههههههه خواهر عزیزم حالت چطوره؟؟
اع دکتر سلام
نامجون: سلام من کیم نامجون دکتر خواهر شما هستم
سوهو: اع شما دکتر کیم هستید؟؟خیلی خوشحالم از ملاقات با شما
نامجون: من هم خوشحالم
راستش من کارتون دارم اگه زحمتی نیس همراه من بیاین بیاین . فقط چند دقیقه وقتتون رو میگیرم
سوهو: بله حتما:)
نامجون: ممنون
سوهو و نامجون رفتن بیرون
نامجون: لطفا همراه من بیاین
با سوهو رفدن اتاق کارش
سوهو: خب بفرمایید اقای کیم چیشده مشکلی برای خواهر من پیش اومده؟
نامجون: خب میشه بگید چرا خواهرتون دچار حمله قلبی شد؟؟
سوهو: نمیدونم داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم یهو هانا حالش بد شد جوری که با دارو هاشم خوب نشد من دیدم اینجوریه سری رسوندمش بیمارستان
نامجون: ایشون سر وقت داروهاشونو میخورن؟؟
سوهو: من که نیستم ولی وقتی ازش میپرسم میگه خوردم
نامجون: این بیماری با دارو جلوگیری میشه ولی انگار خانم هانا داروهاشونو نمیخورن که اینطوری شدن حتی وقتی نوار قلب ازشون گرفتیم به نظر خیلی غیر طبیعی میومد.
سوهو: پس ینی میگید خواهرم داروهاشو نخورده اینطوری شده؟؟
نامجون: بله فک کنم همینطوری باشه
راستی درمورد عمل ایشون هم باید حرف بزنیم
سوهو بغض کرده بود گفت:
عمل چی؟؟
نامجون: عمل برای قلبشون قلبشون روز به روز داره ضعیف تر میشه باید پیوند قلب انجام بشه باید یکی پیداشه که قلبشو اهدا کنه من بخاطر همین اسم خواهرتون رو تو لیست پیوند قلب گذاشتم تا ی قلب براش پیدا شه
سوهو اجازه داد اشکاش سرازی شه :
از دست من چکاری ساختس؟؟
نامجون: شما هم باید تو پیدا کردن قلب کمک کنین اگه بیماری پیدا کردین که خانوادش خواستن قلبشو اهدا کنن حتما خبر بدین
من به شما گفدم چون میدونم چون هزینوشو دارین میتونین زود تهیه کنین
سوهو : چشم😭😭
نامجون: ولی......
🫂🖇💜
۳۶.۰k
۱۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.