My moon p5
یونگی. چیکار میکردی؟ خاک توسرت
کوک. تنت میخاره؟
یونگی. غلط خوردم
کوک. خب چخبر
یونگی. فکرشو هم نمیکردم که انقدر بیکار باشی
کوک. امده بودم بگم شب قراره بریم محلول رو بگیریم ازشون
یونگی. میدونم توعم هی یاد اوری کن
کوک. بیا نهار خونه من
یونگی. برو بابا من خجالتم میشه به صورت دختره بیچاره نگا کنم
کوک. چرا؟
یونگی. دلم میسوزه براش
کوک. اههه امدم از تو یکم راه حل بگیرما توعم هی طرف دختره رو بگیر
یونگی. نه شوخی کردم به خاطر اون نیست سویون میاد برا نها(دوس دخترش)
کوک. عاا پس قراره خوش بگذرونی برو حال کن من رفتم
یونگی. بای کوک رفت
ویو ات
داشتم آشپزی میکردم اشک میریختم سرم گیج میرفت از صب هیچی نخوردم کلا گریه کردم داشتم میرفتم کاسه رو بردارم که نمیدونم چیشد که بیهوش شدم
ویو کوک
رسیدم عمارت از ماشین پیاده شدم
بادیگاردا. خوش امدید ارباب
کوک. بدون حرفی رفتم داخل عمارت دیدم همه جا سوکوت فرا گرفته
کوک. ات؟.... ات؟
رفتم سمت آشپزخونه دیدم که ات افتاده رو زمین کاسه شکسته شیشه هاش رفته تو دستش سریع براید استایل بغلش کردم بردم اتاق سریع به دکتر شخصیم زنگ زدم گفت 5دقیقه ای اونجاس(دکتر امد)
دکتر. سلام جناب جئون
کوک. سلام بیا ببین چیشده
دکتر ات رو ماینه کرد گفت
دکتر. ایشون چون غذا نخوردن از حال رفتن و بخاطر ناراحتی زیاده دستاشم پانسمان کردم فقط زیاد ناراحت نشه دیگه این اتفاق نمیوفته 2ساعت دیگه بهوش میاد
کوک. اوکی میتونی بری
دکتر. چشم رفت
کوک رفت نشست کنار تخت ات
کوک. دختره لوس من با هرکی رابطه داستم از خداشون بود درجا هم از حال میری لاغر مردنی سرمو به تاج تخت تکیه دادم به دیشب فکر میکردم که نفهمیدم کی خوابم برد
ویو ات
با سردرد از خواب بیدار شدم دیدم که سرمو رو پای یکی گذاتشم سرمو بلند کردم دیدم اون کوکه وای من همیشه بدخواب بودم تا میخواستم سرمو بردارم شروع به حرف زدن کرد
کوک. خدا رو شکر بیدار شدی پام خشک شد دیگه
ات. چیزه ببخشید
کوک. بلند شو گشنمه پیتزا سفارش دادم اوردن بیا بخوریم
ات. تو منتظر من بودی؟
کوک. نه تو رو پام سرتو گذاشته بودی نمیتونستم تکون بخورم پیتزا هم بادیگاردا اوردن
ات. ساعت چنده؟
کوک. 7
ات. یا خدااا چقدر خوابیدم سریع از کجام بلند شدم که دردی باعث شد جیغ بزنم هم دلدرم بود هم دستم
کوک. چیشد خوبی
ات. جنابعالی باعث این حال من شده
کوک. خب دیشب بهم تحریک کننده داده بودن اگه میرفتم با اون دختره رابطه برقرار میکردم یاد گذشتم میوفتادم اه تو هم هی بزم سرم
ات. بـ بـ بخشید(ترس)
رفتن پایین غذا خوردن کوک رفت لباسشو پوشید امد پایین
ات. چه خوش تیپ شده(آروم)
کوک. میدونم
ات.(گوجه شده)
کوک رفت سوار ماشین شد
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
(قیافه ات رو هم گذاشتم)
کوک. تنت میخاره؟
یونگی. غلط خوردم
کوک. خب چخبر
یونگی. فکرشو هم نمیکردم که انقدر بیکار باشی
کوک. امده بودم بگم شب قراره بریم محلول رو بگیریم ازشون
یونگی. میدونم توعم هی یاد اوری کن
کوک. بیا نهار خونه من
یونگی. برو بابا من خجالتم میشه به صورت دختره بیچاره نگا کنم
کوک. چرا؟
یونگی. دلم میسوزه براش
کوک. اههه امدم از تو یکم راه حل بگیرما توعم هی طرف دختره رو بگیر
یونگی. نه شوخی کردم به خاطر اون نیست سویون میاد برا نها(دوس دخترش)
کوک. عاا پس قراره خوش بگذرونی برو حال کن من رفتم
یونگی. بای کوک رفت
ویو ات
داشتم آشپزی میکردم اشک میریختم سرم گیج میرفت از صب هیچی نخوردم کلا گریه کردم داشتم میرفتم کاسه رو بردارم که نمیدونم چیشد که بیهوش شدم
ویو کوک
رسیدم عمارت از ماشین پیاده شدم
بادیگاردا. خوش امدید ارباب
کوک. بدون حرفی رفتم داخل عمارت دیدم همه جا سوکوت فرا گرفته
کوک. ات؟.... ات؟
رفتم سمت آشپزخونه دیدم که ات افتاده رو زمین کاسه شکسته شیشه هاش رفته تو دستش سریع براید استایل بغلش کردم بردم اتاق سریع به دکتر شخصیم زنگ زدم گفت 5دقیقه ای اونجاس(دکتر امد)
دکتر. سلام جناب جئون
کوک. سلام بیا ببین چیشده
دکتر ات رو ماینه کرد گفت
دکتر. ایشون چون غذا نخوردن از حال رفتن و بخاطر ناراحتی زیاده دستاشم پانسمان کردم فقط زیاد ناراحت نشه دیگه این اتفاق نمیوفته 2ساعت دیگه بهوش میاد
کوک. اوکی میتونی بری
دکتر. چشم رفت
کوک رفت نشست کنار تخت ات
کوک. دختره لوس من با هرکی رابطه داستم از خداشون بود درجا هم از حال میری لاغر مردنی سرمو به تاج تخت تکیه دادم به دیشب فکر میکردم که نفهمیدم کی خوابم برد
ویو ات
با سردرد از خواب بیدار شدم دیدم که سرمو رو پای یکی گذاتشم سرمو بلند کردم دیدم اون کوکه وای من همیشه بدخواب بودم تا میخواستم سرمو بردارم شروع به حرف زدن کرد
کوک. خدا رو شکر بیدار شدی پام خشک شد دیگه
ات. چیزه ببخشید
کوک. بلند شو گشنمه پیتزا سفارش دادم اوردن بیا بخوریم
ات. تو منتظر من بودی؟
کوک. نه تو رو پام سرتو گذاشته بودی نمیتونستم تکون بخورم پیتزا هم بادیگاردا اوردن
ات. ساعت چنده؟
کوک. 7
ات. یا خدااا چقدر خوابیدم سریع از کجام بلند شدم که دردی باعث شد جیغ بزنم هم دلدرم بود هم دستم
کوک. چیشد خوبی
ات. جنابعالی باعث این حال من شده
کوک. خب دیشب بهم تحریک کننده داده بودن اگه میرفتم با اون دختره رابطه برقرار میکردم یاد گذشتم میوفتادم اه تو هم هی بزم سرم
ات. بـ بـ بخشید(ترس)
رفتن پایین غذا خوردن کوک رفت لباسشو پوشید امد پایین
ات. چه خوش تیپ شده(آروم)
کوک. میدونم
ات.(گوجه شده)
کوک رفت سوار ماشین شد
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
(قیافه ات رو هم گذاشتم)
۲۰.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.