My moon p4
کوک. تـ تو چی ریخته بودی تو مشروب من؟(نفس زنان)
سومین. ددی فک کنم به کمکم احتیاج داری بلند شد رفت نشست رو پای کوک
کوک. پـ پـ پاشو
سومین. عا برا خودت بده خب
کوک سومین رو هل داد سریع از اونجا بیرون امد سویچ ماشینو گرفت رفت سمت خونه
ویو ات
عر چرا مرد دختره خدایا فقط کار گردان این سریالو پیدا کنما جرش میدم پدصگ(گریه) خب دیگه ات بسه سریال غمگین نگا میکنی افسرده میشی ولی برینم به ذهن کارگردانه خب تشنمه فک کنم زیادی گریه کردم اب بدنم رفته بلند شدم رفتم یه شربت خوردم که تشنه گیمو خیلی خوب برطرف میکنه دوباره نشستم با گوشیم ور رفتم که یهو صدای در امد رفتم باز کردم دیدم همون پسره سرخ شده
ات. اارباب چـ چـ چیشده؟
کوک. ات به کمکت احتیاج دارم(خمار)
ات. یا خدا تـ تـ تو تحریک شدی؟(ترس)
کوک. شروع میکنه بوسیدن ات ات هی تقلا میکنه اما دیگه کاری از دستش بر نمیاد کوک ات رو میبره بالا تو اتاق بعد یه امپول رو از کشوش در میاره
ات. این چـ چـ چیه؟(ترس، اشک)
کوک. امپول زد بارداری آمپول رو به ات تزریق کرد
ات. جیغغغغ بعد(اسمات)
ویو صبح ات
با دلدرد شدید از خواب بیدار شدم دیدم اون پسره لخت جلوم خوابیده اون اون دخترنگیمو ازم گرفت شروع کردم به گریه کردن
ویو کوک
با صدای گریه از خواب بیدار شدم دیدم اتس پتو رو روش کشید نشسته گریه میکنه خدایا من دیشب چیکار کردم دختره بدبختو به فاک دادم ای وایی الان چیکار کنم اون هنوز بچه بود
کوک. چیزه.. صبح بخیر.. درد داری؟
ات.(گریه)
کوک. ببخشید دست خودم نبود
ات. فک کردی با یه ببخشید همه چی درست میشه هاا؟(گریه، داد)
کوک. از چونه ات گرفت گفت ببین منو تو برده منی هر کاری دوس داشتم باهات میتونم بکنم واینکه من تا به حال از کسی معذرت خواهیی نکردم پس بدون چی گفتم بهت انقدرم گریه نکن
ات.(ترش، اشک)
کوک بلند شد رفت حموم امد بیرون لباسشو پوشید رفت بیرون از خونه
ویو ات
بعد اینکه اون آشغال رفت بلند شدم رفتم حموم برگشتم موهامو خشک کردم لباسمو پوشیدم به ملافه ها نگا کردم چقدر خونی شده بود دوباره زدم زیر گریه
بعد1ساعت گریه کردن به ساعت نگا کردم دیدم ساعت12عه رفتم غذا درست کنم
ویو کوک
رفتم پیش یونگی قرار بود امشب بریم محلول رو بگیریم رفتم خونش در زدم
یونگی. کدوم خریه نمیزاره من بخوابم؟(داد)
کوک. منم
یونگی. منم کیه؟
کوک. ببین میام یه گلوله خالی میکنم تو کلتا
یونگی. تویی کوک درو باز کرد سلام
کوک. سلام میزاری بیام تو
یونگی. اره بیا رفتن نشستن
یونگی. دیشب سومین چی گفت
کوک. ماجرارو تعریف میکنه
یونگی. دختره بدبخت17ساله رو به فاک دادی خاک دو سرت
کوک. خب چیکار میکردم
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
دارم میرم دندون پزشکی میترسممم بعدم از اونجام کلاس زبان ساعت9برمیگردم اگه تونستم میزارم ادامشو
سومین. ددی فک کنم به کمکم احتیاج داری بلند شد رفت نشست رو پای کوک
کوک. پـ پـ پاشو
سومین. عا برا خودت بده خب
کوک سومین رو هل داد سریع از اونجا بیرون امد سویچ ماشینو گرفت رفت سمت خونه
ویو ات
عر چرا مرد دختره خدایا فقط کار گردان این سریالو پیدا کنما جرش میدم پدصگ(گریه) خب دیگه ات بسه سریال غمگین نگا میکنی افسرده میشی ولی برینم به ذهن کارگردانه خب تشنمه فک کنم زیادی گریه کردم اب بدنم رفته بلند شدم رفتم یه شربت خوردم که تشنه گیمو خیلی خوب برطرف میکنه دوباره نشستم با گوشیم ور رفتم که یهو صدای در امد رفتم باز کردم دیدم همون پسره سرخ شده
ات. اارباب چـ چـ چیشده؟
کوک. ات به کمکت احتیاج دارم(خمار)
ات. یا خدا تـ تـ تو تحریک شدی؟(ترس)
کوک. شروع میکنه بوسیدن ات ات هی تقلا میکنه اما دیگه کاری از دستش بر نمیاد کوک ات رو میبره بالا تو اتاق بعد یه امپول رو از کشوش در میاره
ات. این چـ چـ چیه؟(ترس، اشک)
کوک. امپول زد بارداری آمپول رو به ات تزریق کرد
ات. جیغغغغ بعد(اسمات)
ویو صبح ات
با دلدرد شدید از خواب بیدار شدم دیدم اون پسره لخت جلوم خوابیده اون اون دخترنگیمو ازم گرفت شروع کردم به گریه کردن
ویو کوک
با صدای گریه از خواب بیدار شدم دیدم اتس پتو رو روش کشید نشسته گریه میکنه خدایا من دیشب چیکار کردم دختره بدبختو به فاک دادم ای وایی الان چیکار کنم اون هنوز بچه بود
کوک. چیزه.. صبح بخیر.. درد داری؟
ات.(گریه)
کوک. ببخشید دست خودم نبود
ات. فک کردی با یه ببخشید همه چی درست میشه هاا؟(گریه، داد)
کوک. از چونه ات گرفت گفت ببین منو تو برده منی هر کاری دوس داشتم باهات میتونم بکنم واینکه من تا به حال از کسی معذرت خواهیی نکردم پس بدون چی گفتم بهت انقدرم گریه نکن
ات.(ترش، اشک)
کوک بلند شد رفت حموم امد بیرون لباسشو پوشید رفت بیرون از خونه
ویو ات
بعد اینکه اون آشغال رفت بلند شدم رفتم حموم برگشتم موهامو خشک کردم لباسمو پوشیدم به ملافه ها نگا کردم چقدر خونی شده بود دوباره زدم زیر گریه
بعد1ساعت گریه کردن به ساعت نگا کردم دیدم ساعت12عه رفتم غذا درست کنم
ویو کوک
رفتم پیش یونگی قرار بود امشب بریم محلول رو بگیریم رفتم خونش در زدم
یونگی. کدوم خریه نمیزاره من بخوابم؟(داد)
کوک. منم
یونگی. منم کیه؟
کوک. ببین میام یه گلوله خالی میکنم تو کلتا
یونگی. تویی کوک درو باز کرد سلام
کوک. سلام میزاری بیام تو
یونگی. اره بیا رفتن نشستن
یونگی. دیشب سومین چی گفت
کوک. ماجرارو تعریف میکنه
یونگی. دختره بدبخت17ساله رو به فاک دادی خاک دو سرت
کوک. خب چیکار میکردم
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
دارم میرم دندون پزشکی میترسممم بعدم از اونجام کلاس زبان ساعت9برمیگردم اگه تونستم میزارم ادامشو
۲۸.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.