My moon p7
یونگی. گرفتم
کوک. ولم کنید(عصبی)
یونگی. میگم بعد اینکه ولش کردیم بلایی سرت نیاره؟(رو به ات)
ات. ا ا اون بدترین بلایی که میتونستو سرم اورد دیگه برام مهم نیست (با افسوس) شروع کرد به باز کردن دکمه های لباس کوک
کوک. خجالتم سرت نمیشه؟
ات. نکه تو میشه.. رفت جعبه کمک های اولیه رو اورد تیر رو از شکم کوک کشید بیرون
کوک. اه(عرق کرده)
ات. درد داره؟(با حالت دلسوزی، نگران)
کوک. نـ نـ نه
یونگی. زر میزنه تو به کارت برس
ات شروع کردبه پانسمان کردنش بعد وقتی میخواست با باند ببندتش که مجبور میشد که بهش نزدیک بشه (مثل بغل کردن)
ویو کوک
نفسش به شکمم میخورد خیلی حس خوبی داشت نمیدونم چرا اما حس میکنم از خوشم میاد
ات. خب هیونگ ولش کن
یونگی. چیزه بیا تو بگیر بعد ولش کن
ات. چرا؟
کوک. نترس بابا نمیخورمت بعد اینکه خوب شدم با هردوتون کار دارم
یونگی. سریع کوک رو ول کرد بدو بدو رفت عقب
ات. 🤣
کوک. با تو عم کار دارم خانم خانما
ات. غلط کردی سریع رفت پیش یونگی
کوک. درسته الان نمیتونم تکون بخورم ولی بعد اینکه بلند شدم نشونتون میدم😏
ات. 😛
کوک. تعجب
یونگی. اسمت چی بود؟ اها ات ات برو پایین واسم شیر موز بیار
کوک. چـ چـ چی به شیر موزام دس بزنی بخدا زندت نمیزارم
ات. پس رو شیر موز حساسه من رفتم بیارم
کوک. میکشمتونننن
یونگی. حرص نخور برات بده😁
ات شیر موزارو آورد
ات. بیا هیونگ 4تا ماله تو 4تا ماله من
کوک. 😡
ات. چـ چـ چه ترسناک شده(ترس)
کوک. هه😏
ات. ولی رو من تاثیری نداره😛
نشستن شیر موز خوردن
کچک. حداقل یکی به منم بدین😡
ات. دلم سوخت باشه.. هیونگ؟
یونگی. هوم؟
ات. بیا تو بر بهش بده من میترسم(آخرشو در گوشش گفت)
یونگی. من غلط بکنم خودت بده
ات رفت جلو تا بهش شیر موز رو بده
ات. بـ بـ بیا(بچه ریده به خودش🤣)
کوک ازش گرفت خورد ات بدو بدو برگشت پیش یونگی
دیگه دیروقت شده بود یونگی گفت
یونگی. ات مواظب کوک باش من رفتم خوابم میاد
ات. باشه (کوک خوابه)
یونگی رفت
ات. هوف خب الان چیکار کنم داشتم پاکت شیر موزارو جمع میکردم که یکیشون پیش کوک بود رفتم تا بردارم دستمو گرفت برگشتم روش
ات. تـ تـ تو بیدار بودی؟(ترس)
کوک. که شیر موزای منو میخوری اره؟
ات. غـ غـ غلط خوردم بهت میخرم باشه؟
کوک. نه من نمیخوام بخری میخوام جبران کنی
ات. چطوری؟
کوک...
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
خب خب شاید تا شب خبری از پارت بعدی نباشه واینکه اها میخواستم از تون بپرسم این فیکو کوتاه کنم یا بلند؟ بهم بگین🚶♀️💙
کوک. ولم کنید(عصبی)
یونگی. میگم بعد اینکه ولش کردیم بلایی سرت نیاره؟(رو به ات)
ات. ا ا اون بدترین بلایی که میتونستو سرم اورد دیگه برام مهم نیست (با افسوس) شروع کرد به باز کردن دکمه های لباس کوک
کوک. خجالتم سرت نمیشه؟
ات. نکه تو میشه.. رفت جعبه کمک های اولیه رو اورد تیر رو از شکم کوک کشید بیرون
کوک. اه(عرق کرده)
ات. درد داره؟(با حالت دلسوزی، نگران)
کوک. نـ نـ نه
یونگی. زر میزنه تو به کارت برس
ات شروع کردبه پانسمان کردنش بعد وقتی میخواست با باند ببندتش که مجبور میشد که بهش نزدیک بشه (مثل بغل کردن)
ویو کوک
نفسش به شکمم میخورد خیلی حس خوبی داشت نمیدونم چرا اما حس میکنم از خوشم میاد
ات. خب هیونگ ولش کن
یونگی. چیزه بیا تو بگیر بعد ولش کن
ات. چرا؟
کوک. نترس بابا نمیخورمت بعد اینکه خوب شدم با هردوتون کار دارم
یونگی. سریع کوک رو ول کرد بدو بدو رفت عقب
ات. 🤣
کوک. با تو عم کار دارم خانم خانما
ات. غلط کردی سریع رفت پیش یونگی
کوک. درسته الان نمیتونم تکون بخورم ولی بعد اینکه بلند شدم نشونتون میدم😏
ات. 😛
کوک. تعجب
یونگی. اسمت چی بود؟ اها ات ات برو پایین واسم شیر موز بیار
کوک. چـ چـ چی به شیر موزام دس بزنی بخدا زندت نمیزارم
ات. پس رو شیر موز حساسه من رفتم بیارم
کوک. میکشمتونننن
یونگی. حرص نخور برات بده😁
ات شیر موزارو آورد
ات. بیا هیونگ 4تا ماله تو 4تا ماله من
کوک. 😡
ات. چـ چـ چه ترسناک شده(ترس)
کوک. هه😏
ات. ولی رو من تاثیری نداره😛
نشستن شیر موز خوردن
کچک. حداقل یکی به منم بدین😡
ات. دلم سوخت باشه.. هیونگ؟
یونگی. هوم؟
ات. بیا تو بر بهش بده من میترسم(آخرشو در گوشش گفت)
یونگی. من غلط بکنم خودت بده
ات رفت جلو تا بهش شیر موز رو بده
ات. بـ بـ بیا(بچه ریده به خودش🤣)
کوک ازش گرفت خورد ات بدو بدو برگشت پیش یونگی
دیگه دیروقت شده بود یونگی گفت
یونگی. ات مواظب کوک باش من رفتم خوابم میاد
ات. باشه (کوک خوابه)
یونگی رفت
ات. هوف خب الان چیکار کنم داشتم پاکت شیر موزارو جمع میکردم که یکیشون پیش کوک بود رفتم تا بردارم دستمو گرفت برگشتم روش
ات. تـ تـ تو بیدار بودی؟(ترس)
کوک. که شیر موزای منو میخوری اره؟
ات. غـ غـ غلط خوردم بهت میخرم باشه؟
کوک. نه من نمیخوام بخری میخوام جبران کنی
ات. چطوری؟
کوک...
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
خب خب شاید تا شب خبری از پارت بعدی نباشه واینکه اها میخواستم از تون بپرسم این فیکو کوتاه کنم یا بلند؟ بهم بگین🚶♀️💙
۲۳.۲k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.