My moon p6
کوک سوار ماشین شد رفت جایی که محلول رو بگیره (به دل نگیرید تو مافیایی 0هستم) بعد45مین رسید دید یونگی با افراد هاش امده
یونگی. سلام کوک
کوک. سلام
یونگی. یه حسی بهم میگه قراره اتفاق بدی بیوفته
کوک. خب که چی بریم
رفتن سمت محلول کوک یکیشون رو برداشت تا میخواست باز کنه صدا تیر اندازی امد
کوک. شت(زیر لب) بعد یه پوز خند زد
یونگی. کوک پناه بگیر(داد) کوک رفت پشت یه ستون بزرگ قایم شد
کوک. یونگی از در پشتی بریم بدو(داد)(گایزصدا تیر اندازی زیاده)
یونگی. تو ستون شماره چندی؟
کوک. 115
یونگی. خب نزدیکیم
کوک. با شمارش من میریم 1،2،3
با تمام سرعت داشتن میرفتن سمت در پشتی که یکی از ادم ها اینا رو دید میخواست شلیک کنه به یونگی که کوک جلوشو گرفت و خورد به شکمش
یونگی. کـ کـ کوک
کوک. اه چیزی نی
یونگی. پدصگگگگ رفت یه گلوله خالی کرد تو سرش بعد یدونم تو شکمش بعد سریع برگشت سمت کوک کمکش کرد پاشه بعد رفتن سوار ون مشکیشون شدن یونگی رفت جلو رانندگی کنه با تمام سرعت از اونجا دور شد
یونگی. اخه تو چقد اسکلی چرا امدی جلو من(داد، عصبی)
کوک.حالا چیزی نشده که خوبم(نفس زنان)
یونگی. چیزی نشده؟ میبرمت بیمارستان
کوک. غلط میکنی نه نمیرم(عصبی، نفس زنان)
یونگی. میبرمت(عصبی)
کوک. یونگی انقدر مخ من نرو ببر منو خونه😡
یونگی. خیله خب مث سگ شدی
ویو ات
نشسته بودم داشتم لباسای اون میمون رو تا میکردم(کوک رو میگه) که یهو چشمم به یه عکس افتاد این کیه اینکه همون پسرس اینا کین؟ حتما پدر مادرشن اما چرا رو عکسشون خراش افتاده؟ که گوشیم زنگ خورد جیهون بود(داداشش) بردارم؟ یا نه؟ بزار بردارم کلی بهش فش بدم
جیهون. الو ات؟
ات. اسم منو به زبونت نیار
جهیون. ات من پولارو جور میکنم تا 3روز دیگه بعد تورو میبرم از اونجا
ات. و و واقعا(ذوق)
جیهون. اره عشق داداش
ات. زهر مارو داداش برو بابا تا نیومدی منو با خودت ببری بهم زنگ نزن
قط کرد دوباره شروع کرد به گریه کردن طوری که نفسش نمیومد و صورتش سرخ شده بود چشماش قرمز که یهو صدای زنگ در امد
ات. چقدر این پسره گشاده خودش کیلید داره ها دوباره زنگ خورد
ات بدون پاک کردن صورتش سریع رفت پایین درو باز کرد با چیزی که دید چشماش چهار تا شده بود
ات. ا ا ارباب؟(تعجب)
یونگی. کمکم کن بیارمش بالا
ات. بـ بـ باشه رفتن بالا کوک رو گذاشتن رو تخت
یونگی. کوک بزار زنگ بزنم دکتر بیاد
کوک. گوشات مشکل داره میگم نه
ات. مـ مـ من مادرم دکتر بود بلدم میخوای کمک کنم؟
یونگی. واقعا خدارو شکر اره بیا
کوک. نه
ات. به عنم پسره لوس (بلند)
کوک.(تعجب)
یونگی. یکی مث خودت بد دهن پیدا کردی خوشم امد
ات. اگه نخوای هم من کمک میکنم هی پسره اسمت چیه(رو یونگی)
یونگی. هیونگ صدام کن
ات. عه باشه هیونگ دستشو محکم بگیر
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
یونگی. سلام کوک
کوک. سلام
یونگی. یه حسی بهم میگه قراره اتفاق بدی بیوفته
کوک. خب که چی بریم
رفتن سمت محلول کوک یکیشون رو برداشت تا میخواست باز کنه صدا تیر اندازی امد
کوک. شت(زیر لب) بعد یه پوز خند زد
یونگی. کوک پناه بگیر(داد) کوک رفت پشت یه ستون بزرگ قایم شد
کوک. یونگی از در پشتی بریم بدو(داد)(گایزصدا تیر اندازی زیاده)
یونگی. تو ستون شماره چندی؟
کوک. 115
یونگی. خب نزدیکیم
کوک. با شمارش من میریم 1،2،3
با تمام سرعت داشتن میرفتن سمت در پشتی که یکی از ادم ها اینا رو دید میخواست شلیک کنه به یونگی که کوک جلوشو گرفت و خورد به شکمش
یونگی. کـ کـ کوک
کوک. اه چیزی نی
یونگی. پدصگگگگ رفت یه گلوله خالی کرد تو سرش بعد یدونم تو شکمش بعد سریع برگشت سمت کوک کمکش کرد پاشه بعد رفتن سوار ون مشکیشون شدن یونگی رفت جلو رانندگی کنه با تمام سرعت از اونجا دور شد
یونگی. اخه تو چقد اسکلی چرا امدی جلو من(داد، عصبی)
کوک.حالا چیزی نشده که خوبم(نفس زنان)
یونگی. چیزی نشده؟ میبرمت بیمارستان
کوک. غلط میکنی نه نمیرم(عصبی، نفس زنان)
یونگی. میبرمت(عصبی)
کوک. یونگی انقدر مخ من نرو ببر منو خونه😡
یونگی. خیله خب مث سگ شدی
ویو ات
نشسته بودم داشتم لباسای اون میمون رو تا میکردم(کوک رو میگه) که یهو چشمم به یه عکس افتاد این کیه اینکه همون پسرس اینا کین؟ حتما پدر مادرشن اما چرا رو عکسشون خراش افتاده؟ که گوشیم زنگ خورد جیهون بود(داداشش) بردارم؟ یا نه؟ بزار بردارم کلی بهش فش بدم
جیهون. الو ات؟
ات. اسم منو به زبونت نیار
جهیون. ات من پولارو جور میکنم تا 3روز دیگه بعد تورو میبرم از اونجا
ات. و و واقعا(ذوق)
جیهون. اره عشق داداش
ات. زهر مارو داداش برو بابا تا نیومدی منو با خودت ببری بهم زنگ نزن
قط کرد دوباره شروع کرد به گریه کردن طوری که نفسش نمیومد و صورتش سرخ شده بود چشماش قرمز که یهو صدای زنگ در امد
ات. چقدر این پسره گشاده خودش کیلید داره ها دوباره زنگ خورد
ات بدون پاک کردن صورتش سریع رفت پایین درو باز کرد با چیزی که دید چشماش چهار تا شده بود
ات. ا ا ارباب؟(تعجب)
یونگی. کمکم کن بیارمش بالا
ات. بـ بـ باشه رفتن بالا کوک رو گذاشتن رو تخت
یونگی. کوک بزار زنگ بزنم دکتر بیاد
کوک. گوشات مشکل داره میگم نه
ات. مـ مـ من مادرم دکتر بود بلدم میخوای کمک کنم؟
یونگی. واقعا خدارو شکر اره بیا
کوک. نه
ات. به عنم پسره لوس (بلند)
کوک.(تعجب)
یونگی. یکی مث خودت بد دهن پیدا کردی خوشم امد
ات. اگه نخوای هم من کمک میکنم هی پسره اسمت چیه(رو یونگی)
یونگی. هیونگ صدام کن
ات. عه باشه هیونگ دستشو محکم بگیر
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
۲۰.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.