پارت³⁶
پارت³⁶..................
منتظر موندیم تا جون مینو بیارن حق میدم کار سختیه بخوای اونو از قارش بکشی بیرون حتما تو راه کلی غرغر کرده که کجا میره کوک اومد پیشم دستشو گذاشت رو شونم و گفت
_ خوبی؟
؛؛ اره خوبم
_ اگه حوصله نداری میتونم ببرمت خونه
؛؛ نه چیزیم نیست
خود به خود سرمو روشونش گذاشتم و دوباره رفتم تو فکر
اینقدر بهش فک کردم که حس کردم الان میادش منو با یه چاقو از وسط نصف میکنه .... سرم رو شونه کوک بود که یهو جویی تندی اومد گفت که جون مین اومد اماده بشیم
خودمونو انداختیم پشت مبلا و بقیه رو پله ها چراغا خاموش بود صدایه دادش میومد که داشت با سوهو دعوا میکرد اوردش تو و برقارو روشن کردیم و پریدیم بیرون مثل مجسمه داشت به ما نگا میکرد خندم گرفته بود قیافش بامزه شده بود جشن گرفتیم نشستم پیش تهیونگ و جیمین داشتن حرف میزدن
؛؛ سلام
تهیونگ " بحح یونا خانم خوبی
؛؛ بد نیستم جیمین تو چطوری
جیمین " عالییم .... چیشده گرفته ای
؛؛ نه بابا چیزی نیست
_ خوب خوبب چیا میگین
تهیونگ " هیچی ... یونا که نمیگه چشه تو بگو
؛؛ عا عااا گفتم که چیزیم نیست
_ دروغ میگه ... اون ..امروز بهش زنگ زد ... هامون مرده که اونشب دنبالش بود
بعد کوک تعریف کرد که چیا شد تهیونگ که هنگ کرده بود جیمینم رفت تو فکر بعد تهیونگ گوشیشو برداشت و از کوک شمارشو خواست منم سریع گوشیشو گرفتم و اجازه ندادم شمارشو برداره
_ یاا گوشیمو بده
؛؛ نمیدم
_ بچه شدی؟ ... بدش من
؛؛ یعنی چی این مشکل منه شمارشم به هیچکس نمیدم خودتونو میندازین تو دردسر
تهیونگ " یونا ما میتونیم مشکلو حل کنیم ...
؛؛ نه نه نه اومدیمو نتونستی حل کنی اونوقت خودت میوفتی تودردسر ... ببینید اون سریم گفتم من خودم باید حلش کنم
داشتم حرف میزدم که کوک سریع گوشیشو ازم گرفت و بلند شد منم بلند شدم و خواستم گوشیو بگیرم که دستشو برد بالا و چون منه بدبخت قدم کوتا بود نمیتونستم ازش بگیرم ای لعنت بر این شانسم
؛؛ بدش مننن !
_ نمیدمم گوشی خودمه
؛؛ کار دارم بدهههه
_ عااا تهیونگ واست فرستادم شماره رو
تهیونگ " اوکی
؛؛ ای بابا چه گیری کردیمااا گفتم شماره رو پاک کنن توهم نمیخواد حلش کنی ... خودم درستش میکنم
_ اخه تو با این مغز پوکت چطوری میخوای درستش کنی؟
؛؛ اوی درست صحبت کناا
_ اثرات همنشینی با توعه دیگه
جیمین " بسه الان وقت کل کل نیست بیایید بشینید اینجا
یه نقشه ای بکشیم
؛؛ نمیخواممم پاشید برید خوش باشید منم بزارید تو حال خودم باشم
جیمین " فک کردی شوخیه؟
؛؛ من همچین حرفی نزدم ... گفتم نمیخوام بخاطر من تو دردسر بیوفتید
_ تو واسه من .. یعنی ما مهمی چه بخوای چه نخوای
تهیونگ " درسته ... خوب ما زیتد وقتی برایه برنامه ریزی نداریم باید سریع یه برنامه ای بریزیم
؛؛ ام ...
تهیونگ " اگه یه کلمه دیگه حرف بزنی بخدا خودم جایه قاتله حسابتو میرسم
؛؛ باشه
منتظر موندیم تا جون مینو بیارن حق میدم کار سختیه بخوای اونو از قارش بکشی بیرون حتما تو راه کلی غرغر کرده که کجا میره کوک اومد پیشم دستشو گذاشت رو شونم و گفت
_ خوبی؟
؛؛ اره خوبم
_ اگه حوصله نداری میتونم ببرمت خونه
؛؛ نه چیزیم نیست
خود به خود سرمو روشونش گذاشتم و دوباره رفتم تو فکر
اینقدر بهش فک کردم که حس کردم الان میادش منو با یه چاقو از وسط نصف میکنه .... سرم رو شونه کوک بود که یهو جویی تندی اومد گفت که جون مین اومد اماده بشیم
خودمونو انداختیم پشت مبلا و بقیه رو پله ها چراغا خاموش بود صدایه دادش میومد که داشت با سوهو دعوا میکرد اوردش تو و برقارو روشن کردیم و پریدیم بیرون مثل مجسمه داشت به ما نگا میکرد خندم گرفته بود قیافش بامزه شده بود جشن گرفتیم نشستم پیش تهیونگ و جیمین داشتن حرف میزدن
؛؛ سلام
تهیونگ " بحح یونا خانم خوبی
؛؛ بد نیستم جیمین تو چطوری
جیمین " عالییم .... چیشده گرفته ای
؛؛ نه بابا چیزی نیست
_ خوب خوبب چیا میگین
تهیونگ " هیچی ... یونا که نمیگه چشه تو بگو
؛؛ عا عااا گفتم که چیزیم نیست
_ دروغ میگه ... اون ..امروز بهش زنگ زد ... هامون مرده که اونشب دنبالش بود
بعد کوک تعریف کرد که چیا شد تهیونگ که هنگ کرده بود جیمینم رفت تو فکر بعد تهیونگ گوشیشو برداشت و از کوک شمارشو خواست منم سریع گوشیشو گرفتم و اجازه ندادم شمارشو برداره
_ یاا گوشیمو بده
؛؛ نمیدم
_ بچه شدی؟ ... بدش من
؛؛ یعنی چی این مشکل منه شمارشم به هیچکس نمیدم خودتونو میندازین تو دردسر
تهیونگ " یونا ما میتونیم مشکلو حل کنیم ...
؛؛ نه نه نه اومدیمو نتونستی حل کنی اونوقت خودت میوفتی تودردسر ... ببینید اون سریم گفتم من خودم باید حلش کنم
داشتم حرف میزدم که کوک سریع گوشیشو ازم گرفت و بلند شد منم بلند شدم و خواستم گوشیو بگیرم که دستشو برد بالا و چون منه بدبخت قدم کوتا بود نمیتونستم ازش بگیرم ای لعنت بر این شانسم
؛؛ بدش مننن !
_ نمیدمم گوشی خودمه
؛؛ کار دارم بدهههه
_ عااا تهیونگ واست فرستادم شماره رو
تهیونگ " اوکی
؛؛ ای بابا چه گیری کردیمااا گفتم شماره رو پاک کنن توهم نمیخواد حلش کنی ... خودم درستش میکنم
_ اخه تو با این مغز پوکت چطوری میخوای درستش کنی؟
؛؛ اوی درست صحبت کناا
_ اثرات همنشینی با توعه دیگه
جیمین " بسه الان وقت کل کل نیست بیایید بشینید اینجا
یه نقشه ای بکشیم
؛؛ نمیخواممم پاشید برید خوش باشید منم بزارید تو حال خودم باشم
جیمین " فک کردی شوخیه؟
؛؛ من همچین حرفی نزدم ... گفتم نمیخوام بخاطر من تو دردسر بیوفتید
_ تو واسه من .. یعنی ما مهمی چه بخوای چه نخوای
تهیونگ " درسته ... خوب ما زیتد وقتی برایه برنامه ریزی نداریم باید سریع یه برنامه ای بریزیم
؛؛ ام ...
تهیونگ " اگه یه کلمه دیگه حرف بزنی بخدا خودم جایه قاتله حسابتو میرسم
؛؛ باشه
۳۰.۴k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.