طعنه ها دیگر نمی آزاردم زیبای من

طعنه ها دیگر نمی آزاردم زیبای من
سمت بی حسی رسیده عشق بی پروای من

جوخه ی تنهایی ات را امر بر آتش بده
وانگهی یک دم به میدان آی و بنشین جای من

قدر انصافت بگو داری شماتت می کنی؟
یا رسیدی بر جهانِ کوچکی منهای من؟

می توانی از جوابم بگذری اما هنوز
درد می گیرد نگاهت از غمِ سیمای من

تا بیایی جای من یک قرن مدت لازم است
کفش هایم را به پا کن یک قدم لیلای من

گاه گاهی با حضورت نظم را بر هم نزن
دست بردار از سرم بی خوابی شبهای من

هم نزن این قهوه ی قاجاری بی مزّه را
هر دو می دانیم مرگ است آخر رویای من

راستش دارم به احساسم خیانت می کنم
تا سراغت را نگیرد این دلِ شیدای من

کم تقلّا کن که در تقویم عادت های ما
فرق دارد زندگی با کسوتِ سودای من

خسته ام از درک بی جایِ قوانینِ شما
های مردم دست بردارید از دنیای من...

#خاصترین
🦋❤❤🦋
دیدگاه ها (۰)

دوباره حرف تو شد شعر ناب از آب در آمدکه جز تو هر چه سرودم خر...

اهل آرامش که شدی شاد کردن دیگران بیشتر از شاد بودن خودت به د...

دوباره سیب و غزل، من گناه می خواهمدلی دچار تو و سر به راه می...

عاشق که شدی در هیجانی ، نگرانی؛عشق است و تو هستی و جهانی نگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط