وقتی از سرکار برمیگردن و میبینن روی کابینت اشپزخونه نشستی
وقتی از سرکار برمیگردن و میبینن روی کابینت اشپزخونه نشستی و در حال موسیقی گوش دادنی، و نقاشی میکشی و کیوت میگی : دلم نقاشی میخواست.
هیونگ لاین
کیم نامجون : وقتی برگشت خونه، تو رو با تیشرت گشادش که حالا تن تو بود به همراه یه شلوارک کوتاه دید. استایلت تو رو کیوت تر میکرد. روی کابینت نشسته بودی و اون جمله کیوت رو به زبون اوردی. لبخندی زد که چال گونه هاش معلوم شد و به طرفت اومد. هدفون رو از روی گوشات برداشت. بغلت کرد و تو رو از روی کابینت پایین اورد. نگاهی به نقاشیت کرد. با دیدن یه کوالای کوشولو روی بوم نقاشیت لبخندی زد و گفت : ایگو! خیلی کیوته مثل خودت ولی بعدش باید من رو بکشیاااا. خنده ای کردی که لبت رو سطحی بوسید و اروم توی گوشت گفت : تو هنرمند کوچولوی منی.
کیم سوکجین: وقتی به خونه اومد. با صدای بلند اعلام کرد: من اومدم خونه چاگیااااا بخاطر هدفون صداش رو نشنیدی. وقتی جوابی ازت دریافت نکرد کل خونه رو دنبالت گشت و در اخر توی اشپزخونه پیدات کرد. با دیدنش جمله کیوتت رو به زبون اوردی. به طرفت اومد و هدفون رو از توی گوشات در اورد متوجه شد داری اهنگ moon خودش رو گوش میدی. اخم ساختگی کرد و دو دستش رو کنارت گذاشت. توی صورتت خم شد و گفت: حیف که با کیوتیت و نقاشیت مجازاتت رو خریدی، وگرنه بخاطر اینکه کل خونه رو دنبالت گشتم الان باید حسابی قلقلکت میدادم.
مین یونگی : وقتی برگشت خیلی خسته بود، اما همین که تو رو در اون حالت توی اشپزخونه پیدات کرد خستگیش از بین رفت و جاش لبخند لثه ای تحویلت داد. وارد اشپزخونه شد و صندلی میز ناهار خوری رو بیرون کشید. روش نشست و دست به سینه با همون لبخندش نگات کرد. معذب شدی و گفتی : یونگیاااا اون طوری نگام نکن. با لبخند گفت : اشکالش چیه؟ دارم همسرم رو نگاه میکنم. کیوت گفتی: اما چشمات نمیزاره من تمرکز کنمممم. خندید و اومد کنارت روی کابینت نشست و نقاشی رو نگاه کرد. گونه ات رو بوسید و گفت : تو ادامه بده، منم با تماشا کردنت خستگیم رو برطرف میکنم.
جانگ هوسوک : مثل همیشه با لبخند وارد شد اما وقتی تو رو توی پذیرایی پیدا نکرد، نگران شد. هول زده وارد اشپزخونه شد و با تو مواجه شد. نگاش کردی و کیوت گفتی : چی شده؟ خب دلم نقاشی میخواست. بخاطر لحن کیوتت پروانه ها توی دلش پرواز کردن. به کیوتیت خندید. به طرفت اومد. از روی کابینت پایین اوردت و به طرف مبل تو رو هدایت کرد. روش نشستید. بغلت کرد و سرش رو توی موهات فرو برد. عطر موهات رو تنفس کرد. نقاشیت رو نگاه کرد. با لبخند و ذوق رو به تو گفت: واو! چاگی کارت حرف ندارههههه. لبخند دندون نمایی زدی و توی بغلش خودت رو جا کردی و نقاشی رو کامل کردی. اون هم با لبخند نقاشی کشیدنت رو تماشا میکرد و گاهی هم بوسه ای روی موهات میزد.
هیونگ لاین
کیم نامجون : وقتی برگشت خونه، تو رو با تیشرت گشادش که حالا تن تو بود به همراه یه شلوارک کوتاه دید. استایلت تو رو کیوت تر میکرد. روی کابینت نشسته بودی و اون جمله کیوت رو به زبون اوردی. لبخندی زد که چال گونه هاش معلوم شد و به طرفت اومد. هدفون رو از روی گوشات برداشت. بغلت کرد و تو رو از روی کابینت پایین اورد. نگاهی به نقاشیت کرد. با دیدن یه کوالای کوشولو روی بوم نقاشیت لبخندی زد و گفت : ایگو! خیلی کیوته مثل خودت ولی بعدش باید من رو بکشیاااا. خنده ای کردی که لبت رو سطحی بوسید و اروم توی گوشت گفت : تو هنرمند کوچولوی منی.
کیم سوکجین: وقتی به خونه اومد. با صدای بلند اعلام کرد: من اومدم خونه چاگیااااا بخاطر هدفون صداش رو نشنیدی. وقتی جوابی ازت دریافت نکرد کل خونه رو دنبالت گشت و در اخر توی اشپزخونه پیدات کرد. با دیدنش جمله کیوتت رو به زبون اوردی. به طرفت اومد و هدفون رو از توی گوشات در اورد متوجه شد داری اهنگ moon خودش رو گوش میدی. اخم ساختگی کرد و دو دستش رو کنارت گذاشت. توی صورتت خم شد و گفت: حیف که با کیوتیت و نقاشیت مجازاتت رو خریدی، وگرنه بخاطر اینکه کل خونه رو دنبالت گشتم الان باید حسابی قلقلکت میدادم.
مین یونگی : وقتی برگشت خیلی خسته بود، اما همین که تو رو در اون حالت توی اشپزخونه پیدات کرد خستگیش از بین رفت و جاش لبخند لثه ای تحویلت داد. وارد اشپزخونه شد و صندلی میز ناهار خوری رو بیرون کشید. روش نشست و دست به سینه با همون لبخندش نگات کرد. معذب شدی و گفتی : یونگیاااا اون طوری نگام نکن. با لبخند گفت : اشکالش چیه؟ دارم همسرم رو نگاه میکنم. کیوت گفتی: اما چشمات نمیزاره من تمرکز کنمممم. خندید و اومد کنارت روی کابینت نشست و نقاشی رو نگاه کرد. گونه ات رو بوسید و گفت : تو ادامه بده، منم با تماشا کردنت خستگیم رو برطرف میکنم.
جانگ هوسوک : مثل همیشه با لبخند وارد شد اما وقتی تو رو توی پذیرایی پیدا نکرد، نگران شد. هول زده وارد اشپزخونه شد و با تو مواجه شد. نگاش کردی و کیوت گفتی : چی شده؟ خب دلم نقاشی میخواست. بخاطر لحن کیوتت پروانه ها توی دلش پرواز کردن. به کیوتیت خندید. به طرفت اومد. از روی کابینت پایین اوردت و به طرف مبل تو رو هدایت کرد. روش نشستید. بغلت کرد و سرش رو توی موهات فرو برد. عطر موهات رو تنفس کرد. نقاشیت رو نگاه کرد. با لبخند و ذوق رو به تو گفت: واو! چاگی کارت حرف ندارههههه. لبخند دندون نمایی زدی و توی بغلش خودت رو جا کردی و نقاشی رو کامل کردی. اون هم با لبخند نقاشی کشیدنت رو تماشا میکرد و گاهی هم بوسه ای روی موهات میزد.
- ۱۶.۱k
- ۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط