جونگ کوک معمولا با هم مسابقه دو میدادید اما امروز به ط

جونگ کوک : معمولا با هم مسابقه دو میدادید، اما امروز به طرز عجیبی پکر بود و حوصله دویدن نداشت. دورش می پریدی و همزمان گفتی : اوپا نمیخوای مسابقه بدیم؟ اخه چرا؟ من کلی انرژی دارم که باید تخلیه بشن. راه میرفت و تو همچنان دورش می پریدی. که به کوچه ای رسیدید. ایستاد و تو هم وایسادی. گفت : باشه قبوله بیا تا ته کوچه مسابقه بدیم. حرفش تموم نشده بود که فِلنگ رو بستی. به دیوار رسیدی و گفتی : من بردمممممم! برگشتی که تو تا دست کنار سرت گذاشته شد. نگاش کردی. هردوتون نفس نفس میزدید. خم شد روت چشمات رو بستی که گونه ات بوسیده شد . عقب تر اومد تا چشمات رو ببینه . بهم خیره شدید که صداش از دریای چشمای تیله ایش نجاتت داد: وقتی انقدر کیوت میشی، دلم میخواد هر دفعه بزارم تو ببری. با همین کارات قلبم رو دزدیدی .اجازه نمیدم این عدد لعنتی باعث بشه مال من نشی!
دیدگاه ها (۷)

هم اتاقی های فان 😁😆😂🤗

وقتی از سرکار برمیگردن و میبینن روی کابینت اشپزخونه نشستی و ...

جانگ هوسوک: اون روز ناراحت بودی . چون یواشکی شنیده بودی هوسو...

سناریو درخواستی:وقتی اختلاف سنی تون زیاده. کیم نامجون: خب رو...

تکپارتی از هیوجین: (وقتی که تو.....)تا رفتی دستشویی اونم از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط