My moon p10
ات تا درو باز کرد کوک با تعجب نگاش کرد
کوک. چـ چرا انقدر صورتت قرمز شده براچی گریه کردی خب بگو بهم منم بدونم
ات. هیچی چیکارم داشتی
کوک. میخوام واسه امشب لباس انتخاب کنی
ات. اها خب بریم
کوک. کجا؟
ات. لباسارو انتخاب کنیم دیگه
کوک. لباس تو اتافه توعه
ات. هن؟
کوک دست ات رو کرفت رفتن تو اتا کوک یه دکمه ای که پشت مجسمه بود رو زد
ات. اینو ندیده بودم
که یهو یه در باز شد
ات. Wow
کوک. هه کجاشو دیدی دست ات رو کشید برد داخل
ات. وایی خدا چقدر لباس(تعجب)
کوک. یکی انتخاب کن
ات. دوس دخترت ناراحت نشه از لباسش بر میدارم
کوک. من دوس.. نه نمیشه(یادش افتاد کم باید ات رو گول بزنه)
ات. اصلا چرا با اون نمیری منو با خودت میبری؟
کوک.... به تو چه یکی انتخاب کن دیگه ببین این قشنگه
ات. این نه رنگش صورتیه این خوبه
کوک. یقش زیادی بازه
ات اصلاهم باز نیست بهونه پیدا نکن
کوک. ایشش بیرون منتظرم بپوش بیا
کوک رفت بیرون ات لباسشو پوشید امد بیرون
ات. برگرد
ویو کوک
تا برگشتم هوش از سرم پرید این چقدر جذاب شده خدایا من واقعا عاشقش شدم
ات. هوییی
کوک. به من میگی هویی؟
ات. غلط خوردم
ات رفت لباسشو در بیاره
ویو یونگی
یونگی. سویون اینو میپوشی(گایز اسمش این بود؟)
سویون. یااا نمیخوام
یونگی. پس شب تنبیه میکنمت
سویون. تو که هرشب میکنی پس باشه
یونگی. این دفعه دردناک تر
سویون. اوکی
پرش زمانی به شب
کوک. ات دیر وقته بدو دیگه
ات. اومدم ارباب
کوک. اونجا ارباب صدام میکنی میگی عشقم عزیزم نفسم
ات. نه دیگه چی نفسم چطوره ها؟
کوک. اینم خوبه
ات. خدایا..
رفتن سوار ماشین شدن
بعد چند مین رسیدن بار وقتی پیاده شدن یونگی اینا هم پیاده شد
یونگی. سلام داشم سلام ات
کوک. سلام سلام زن داداش
ات. سلام هیونگ
سویون. سلام کوک ام اسمت ات بود اره خوبختم من نامزد یونگیم
ات. هوم دست دادن رفتن تو
ات. عوق چرا همه جا بو گرفته
کوک. مگه تاحالا نیومدی بار؟
ات. نه
یونگی. به سومین پول دادی؟(در گوشش)
کوک. هوم اوناهاش
یونگی. وای اه صداشو باید بشنوم
سویون. عشقم میگفتی دیگه قراره این بیاد
یونگی. بعدا تو ضیح میدم ات و سویون رفتن نشستن پیش هم یونگی کوک هم همینطور
که یهو سومین امد
سومین. اوو عشقم (نشست رو پای کوک)
کوک. هرزه(زیر لب) سلام
سومین. دلم برات تنگ شده بود
ات. چیشد؟
سویون.ایشون یه هرزس به دل نگیر راستی تو همون ات هستی که کوک دوس.. یعنی خدمتکار کرده بود
ات. هوم راستی با هیونگ چطوری اشنا شدی
سویون. خب منو از یه باند مافیا خرید بعد خدمتکار خونش شدم بعد من عاشقش شدم بهش اعتراف کردم که خیلی خوش حال شد اونم عاشقم بود
ات. یعنی اگه من یه روز عاشق بشم اول بهش من اعتراف باید بکنم؟
سویون. اره مخصوصا اگه اون فرد مافیا باشه
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
کوک. چـ چرا انقدر صورتت قرمز شده براچی گریه کردی خب بگو بهم منم بدونم
ات. هیچی چیکارم داشتی
کوک. میخوام واسه امشب لباس انتخاب کنی
ات. اها خب بریم
کوک. کجا؟
ات. لباسارو انتخاب کنیم دیگه
کوک. لباس تو اتافه توعه
ات. هن؟
کوک دست ات رو کرفت رفتن تو اتا کوک یه دکمه ای که پشت مجسمه بود رو زد
ات. اینو ندیده بودم
که یهو یه در باز شد
ات. Wow
کوک. هه کجاشو دیدی دست ات رو کشید برد داخل
ات. وایی خدا چقدر لباس(تعجب)
کوک. یکی انتخاب کن
ات. دوس دخترت ناراحت نشه از لباسش بر میدارم
کوک. من دوس.. نه نمیشه(یادش افتاد کم باید ات رو گول بزنه)
ات. اصلا چرا با اون نمیری منو با خودت میبری؟
کوک.... به تو چه یکی انتخاب کن دیگه ببین این قشنگه
ات. این نه رنگش صورتیه این خوبه
کوک. یقش زیادی بازه
ات اصلاهم باز نیست بهونه پیدا نکن
کوک. ایشش بیرون منتظرم بپوش بیا
کوک رفت بیرون ات لباسشو پوشید امد بیرون
ات. برگرد
ویو کوک
تا برگشتم هوش از سرم پرید این چقدر جذاب شده خدایا من واقعا عاشقش شدم
ات. هوییی
کوک. به من میگی هویی؟
ات. غلط خوردم
ات رفت لباسشو در بیاره
ویو یونگی
یونگی. سویون اینو میپوشی(گایز اسمش این بود؟)
سویون. یااا نمیخوام
یونگی. پس شب تنبیه میکنمت
سویون. تو که هرشب میکنی پس باشه
یونگی. این دفعه دردناک تر
سویون. اوکی
پرش زمانی به شب
کوک. ات دیر وقته بدو دیگه
ات. اومدم ارباب
کوک. اونجا ارباب صدام میکنی میگی عشقم عزیزم نفسم
ات. نه دیگه چی نفسم چطوره ها؟
کوک. اینم خوبه
ات. خدایا..
رفتن سوار ماشین شدن
بعد چند مین رسیدن بار وقتی پیاده شدن یونگی اینا هم پیاده شد
یونگی. سلام داشم سلام ات
کوک. سلام سلام زن داداش
ات. سلام هیونگ
سویون. سلام کوک ام اسمت ات بود اره خوبختم من نامزد یونگیم
ات. هوم دست دادن رفتن تو
ات. عوق چرا همه جا بو گرفته
کوک. مگه تاحالا نیومدی بار؟
ات. نه
یونگی. به سومین پول دادی؟(در گوشش)
کوک. هوم اوناهاش
یونگی. وای اه صداشو باید بشنوم
سویون. عشقم میگفتی دیگه قراره این بیاد
یونگی. بعدا تو ضیح میدم ات و سویون رفتن نشستن پیش هم یونگی کوک هم همینطور
که یهو سومین امد
سومین. اوو عشقم (نشست رو پای کوک)
کوک. هرزه(زیر لب) سلام
سومین. دلم برات تنگ شده بود
ات. چیشد؟
سویون.ایشون یه هرزس به دل نگیر راستی تو همون ات هستی که کوک دوس.. یعنی خدمتکار کرده بود
ات. هوم راستی با هیونگ چطوری اشنا شدی
سویون. خب منو از یه باند مافیا خرید بعد خدمتکار خونش شدم بعد من عاشقش شدم بهش اعتراف کردم که خیلی خوش حال شد اونم عاشقم بود
ات. یعنی اگه من یه روز عاشق بشم اول بهش من اعتراف باید بکنم؟
سویون. اره مخصوصا اگه اون فرد مافیا باشه
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
۲۲.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.