My moon p8
کوک. مث اون وقتی
ات. کدوم وقتی
کوک. دیشب
ات. یااا نه تور خدا
کوک. یا همونطوری یا..
ات. یا چی؟
کوک. یا... یا.. میکشمت
ات. غلط نخور نمیشه
کوک. من که ازت اجازه نخواستم
ات. ایشش خب چیزع
کوک. خب پس قبوله
ات.ن..
که کوک ات رو برگردوند (اسمات)
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم دیدم کوک کنارم خوابیده اما یکی بغلم کرده بود یه نگا کردم دیدم کوکه دیگه برام عادی شده بود اولین بارمون نیست فقط سر این ناراحتم که من اونو دوس دارم ولی اون از سر لذت باهام رابطه برقرار میکنه
کوک. بیدار شدی(خوابالود)
ات. هوم
کوک. درد داری؟
ت. زیاد نه دستتو بردار من برم پایین صبحونه اماده کنم
کوک سفت تر بغلش کرد
ات. چیکار میکنی میگم ولم کن
کوک. من اربابتما
ات....
بعد2مین کوک ولش کرد
کوک. امشب مهمونی میریم اماده شو
ات. به من چه تو میری
کوک. نه توعم میای
ات. اون وقت چرا؟
کوک. نقش دوست دخترمو بازی میکنی
ات. خیلی خب بلند شد پتو رو دور خودش بست رفت اتاق خودش حموم بعد یه لباس راحتی پوشید موهاشو خشک نکرد رفت پایین صبحونه اماده کنه
ویو کوک
از این دختره خوشم میاد ولی من که خیلی سرد بودم نمیدونم چرا ولی نمیتونم گریه هاشو تحمل کنم یا ناراحتیش ناراحتم میکنه خیلی سریع دلتنگش میشم به یونگی بگم اون هاشق شده ببینم این عشقه یا چی بلندشدم رفتم حموم امدم یه لباس راحتی پوشیدم (عکساشون رو گذاشتم) حوصله نداشتم موهامو خشک کنم رفتم پایین دیدم ات لباس خدمتکاریشو نپوشیده وای چه خوشگله اینم مث من گشادیش امده موهاشو خشک کنه
ویو ات
داشتم میزو میچیدم که رومو برگردوندم دیدم کوکه وای موهاش ریخته جلو چشش چه جذابه پدصگگگ
ات. به چی نگا میکنی بیا بشین صبحونه بخور
کوک. این چیه پوشیدی؟
ات. لباسی که دادی خونی بود
کوک. اها تو نمیخوری؟
ات. من تو اشپزخونه میخورم
کوک. از امروز به بعد پیش من میخوری
ات. چرا؟
کوک. اجوما قانون هارو بهت نگفته؟
ات. اها زیاد سوال نپرسم باشه نشست رو به روی کوک
کوک. اونجا؟
ات. کجا؟
کوک. اینجا (به کنارش اشاره کرد)
ات. دیگه داری لوس میشی(زیر لب) بلند شد رفت پیش کوک نشست صبحونه خوردن ات داشت میزو جمع کرد که یهو زنگ در خورد
کوک. من باز میکنم به کارت برس
ات. باشه
کوک رفت درو باز کرد دید یونگیه
یونگی. سلام داداش من امدم(کوک بهش گفته بود بیاد ببینه عاشق ات شده یا نه)
کوک. سلام بیا تو
یونگی. ات کو؟
ات. عه سلام هیونگ
یونگی. سلام
کوک. ات برامون قهوه بیار
ات. باشع
یونگی. خب میبینم عاشق شدی
کوک. واقعا یعنی این عشقه اخه چطور؟
یونگی. عشق دیگه برادرم
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
خدایی خیلی زود پارت اپ میکنما😂💙
ات. کدوم وقتی
کوک. دیشب
ات. یااا نه تور خدا
کوک. یا همونطوری یا..
ات. یا چی؟
کوک. یا... یا.. میکشمت
ات. غلط نخور نمیشه
کوک. من که ازت اجازه نخواستم
ات. ایشش خب چیزع
کوک. خب پس قبوله
ات.ن..
که کوک ات رو برگردوند (اسمات)
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم دیدم کوک کنارم خوابیده اما یکی بغلم کرده بود یه نگا کردم دیدم کوکه دیگه برام عادی شده بود اولین بارمون نیست فقط سر این ناراحتم که من اونو دوس دارم ولی اون از سر لذت باهام رابطه برقرار میکنه
کوک. بیدار شدی(خوابالود)
ات. هوم
کوک. درد داری؟
ت. زیاد نه دستتو بردار من برم پایین صبحونه اماده کنم
کوک سفت تر بغلش کرد
ات. چیکار میکنی میگم ولم کن
کوک. من اربابتما
ات....
بعد2مین کوک ولش کرد
کوک. امشب مهمونی میریم اماده شو
ات. به من چه تو میری
کوک. نه توعم میای
ات. اون وقت چرا؟
کوک. نقش دوست دخترمو بازی میکنی
ات. خیلی خب بلند شد پتو رو دور خودش بست رفت اتاق خودش حموم بعد یه لباس راحتی پوشید موهاشو خشک نکرد رفت پایین صبحونه اماده کنه
ویو کوک
از این دختره خوشم میاد ولی من که خیلی سرد بودم نمیدونم چرا ولی نمیتونم گریه هاشو تحمل کنم یا ناراحتیش ناراحتم میکنه خیلی سریع دلتنگش میشم به یونگی بگم اون هاشق شده ببینم این عشقه یا چی بلندشدم رفتم حموم امدم یه لباس راحتی پوشیدم (عکساشون رو گذاشتم) حوصله نداشتم موهامو خشک کنم رفتم پایین دیدم ات لباس خدمتکاریشو نپوشیده وای چه خوشگله اینم مث من گشادیش امده موهاشو خشک کنه
ویو ات
داشتم میزو میچیدم که رومو برگردوندم دیدم کوکه وای موهاش ریخته جلو چشش چه جذابه پدصگگگ
ات. به چی نگا میکنی بیا بشین صبحونه بخور
کوک. این چیه پوشیدی؟
ات. لباسی که دادی خونی بود
کوک. اها تو نمیخوری؟
ات. من تو اشپزخونه میخورم
کوک. از امروز به بعد پیش من میخوری
ات. چرا؟
کوک. اجوما قانون هارو بهت نگفته؟
ات. اها زیاد سوال نپرسم باشه نشست رو به روی کوک
کوک. اونجا؟
ات. کجا؟
کوک. اینجا (به کنارش اشاره کرد)
ات. دیگه داری لوس میشی(زیر لب) بلند شد رفت پیش کوک نشست صبحونه خوردن ات داشت میزو جمع کرد که یهو زنگ در خورد
کوک. من باز میکنم به کارت برس
ات. باشه
کوک رفت درو باز کرد دید یونگیه
یونگی. سلام داداش من امدم(کوک بهش گفته بود بیاد ببینه عاشق ات شده یا نه)
کوک. سلام بیا تو
یونگی. ات کو؟
ات. عه سلام هیونگ
یونگی. سلام
کوک. ات برامون قهوه بیار
ات. باشع
یونگی. خب میبینم عاشق شدی
کوک. واقعا یعنی این عشقه اخه چطور؟
یونگی. عشق دیگه برادرم
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
خدایی خیلی زود پارت اپ میکنما😂💙
۲۲.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.