Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D
Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ G̤̮o̤̮ I̤̮n̤̮ M̤̮y̤̮ H̤̮r̤e̤̮a̤̮d̤̮ L̤̮i̤̮k̤̮e̤̮ B̤̮o̤̮o̤̮m̤̮r̤̮a̤̮n̤̮g̤̮🖤🪐
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮⁴¹
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋
*ترجیحا کسی دیگه حرفی نزد اما معلوم بود پدر جونگکوک حسابی داغ کرده بود.
..........................................................................................
*اتاق جونگکوک
_________________________________________________________
یکی محکم زد زیر گوش پسرش !
به حدی که گوشه لبش خون اومده بود.
ماکت کره زمین را از روی میز برداشت و پرت کرد سمتش .
پیشانیش پاره شده بود ...
پ.کوک و یومی :تو واقعا پسر منیی؟
مویون که فالگوش ایستاده بود وقتی صدای کتک خوردن کوک رو شنید بدون در زدن وارد شد و رفت سمت جونگکوک و صورتش رو نوازش کرد !
پ .کوک و یومی :یاع برو اونوررر!
مویون :شما اجازه اینکه دست رو همسر من بلند کنین رو ندارین قربااان!
جونگکوک :یاع مویونا برو بیرون !
مویون : نمیخوام ! اگه برم بیرون باتو میرم ...ببین پیشانیت نیاز به بخیه داره ...از لبت داره خون میاد !
پدر کوک و یومی :جئون جونگکوکتو دیگه حق نداری منو به عنوان پدرت بدونی !
..........................................................................................
میخوام تا اخر عمرت صحنهی مورد علاقهی چشمات برای دیدن باشم. اخه تو واسم با همه فرق داشتی و داری.
تو اولین نفری هستی که باهاش از ته ته دلم خندیدم، اولین نفری هستی که تمومِ دیوونه بازیا و بد اخلاقیامو تحمل کردی، اولین نفری هستی که حسایی رو باهاش تجربه کردم که با بقیه فرق داشت، اولین نفری هستی که همیشه پای همهی خوب و بدم موندی، اولین نفری هستی که از بودن کنارش خسته نمیشدم، تو اولین نفری هستی که بهترینا رو براش میخواستم حتی بهتر از خودم، تو اولین نفری هستی که بیشتر از شیرکاکائو دوسش دارم تو اولین من بودی همیشه و تا اخرش اولینم میمونی همونقد شیرین و خواستنی :))
مویون آخرین بخیه رو روی پیشانیش زد :جونگکوک جان خودتو ناراحت نکن ...میدونم چقدر سخته هرچی نباشه منم از بی مهری پدر بی نصیب نبودم !
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮⁴¹
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋
*ترجیحا کسی دیگه حرفی نزد اما معلوم بود پدر جونگکوک حسابی داغ کرده بود.
..........................................................................................
*اتاق جونگکوک
_________________________________________________________
یکی محکم زد زیر گوش پسرش !
به حدی که گوشه لبش خون اومده بود.
ماکت کره زمین را از روی میز برداشت و پرت کرد سمتش .
پیشانیش پاره شده بود ...
پ.کوک و یومی :تو واقعا پسر منیی؟
مویون که فالگوش ایستاده بود وقتی صدای کتک خوردن کوک رو شنید بدون در زدن وارد شد و رفت سمت جونگکوک و صورتش رو نوازش کرد !
پ .کوک و یومی :یاع برو اونوررر!
مویون :شما اجازه اینکه دست رو همسر من بلند کنین رو ندارین قربااان!
جونگکوک :یاع مویونا برو بیرون !
مویون : نمیخوام ! اگه برم بیرون باتو میرم ...ببین پیشانیت نیاز به بخیه داره ...از لبت داره خون میاد !
پدر کوک و یومی :جئون جونگکوکتو دیگه حق نداری منو به عنوان پدرت بدونی !
..........................................................................................
میخوام تا اخر عمرت صحنهی مورد علاقهی چشمات برای دیدن باشم. اخه تو واسم با همه فرق داشتی و داری.
تو اولین نفری هستی که باهاش از ته ته دلم خندیدم، اولین نفری هستی که تمومِ دیوونه بازیا و بد اخلاقیامو تحمل کردی، اولین نفری هستی که حسایی رو باهاش تجربه کردم که با بقیه فرق داشت، اولین نفری هستی که همیشه پای همهی خوب و بدم موندی، اولین نفری هستی که از بودن کنارش خسته نمیشدم، تو اولین نفری هستی که بهترینا رو براش میخواستم حتی بهتر از خودم، تو اولین نفری هستی که بیشتر از شیرکاکائو دوسش دارم تو اولین من بودی همیشه و تا اخرش اولینم میمونی همونقد شیرین و خواستنی :))
مویون آخرین بخیه رو روی پیشانیش زد :جونگکوک جان خودتو ناراحت نکن ...میدونم چقدر سخته هرچی نباشه منم از بی مهری پدر بی نصیب نبودم !
۴.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.