🖤 فیک زندانی پارت 17 🖤
پارت فیک زندانی:
شرطا نرسید ولی من گذاشتم ببینید چه ادمین خوبی دارید😅❤😊
جیمین ویو :
دیدم ا.ت حواسش پرته پس سریع دوییدم سمتش گرفتمش اما اون با یه حرکت سریع از دستم فرار کرد. بلند داد زدم.
جیمین:دختر جون کجا میخوای فرار کنی وقتی آدرسو بلد نیستی و هیچکسم اینجا نیست که بهت کمک کنه.
ا.ت:
ا.ت:جوابشو ندادم و سریعتر از قبل از همون مسیری که اومدیم برگشتم.
از زبان ادمین:
ا.ت همونجوری داشت میدویید و داد میزد و درخواست کمک میکرد اما مثل اینکه هیچکس اونجا نبود.
جیمین وقتی دید تهدید کردناش روی ا.ت اثری نداره سوار ماشینش شد
و برگشت و با کمال آرامش برای پیدا کردن ا.ت رانندگی میکرد و ا.ت این رو نمیدونست
جیمین وقتی به ا.ت رسید ا.ت تازه فهمیدم جیمین داشته دنبالش میومده اما
وقتی جیمین ماشین رو نگه داشت تا ا.ت رو بگیره
ا.ت فقط جیغ میزد و میگفت.
ا.ت:ولم کن عوضی، چرا دست از سرم بر نمی داری؟
جیمین:حرفای اضافه نزن چون همونطور که خودت میدونی مشکل کنترل خشم دارم و
ممکنه بلای خیلی بدی که هیچ دختری دوست نداره سرت بیارم
ا.ت:منم اینجا هویجم،چرا فکر میکنی هر کاری دوست داری میتونی باهام بکنی؟
جیمین:چون تو مال منی، آدم با اموالش هر کاری بخواد میکنه.
ا.ت:(از گفتن اینکه هی میگه مال اونم خوشم نمیاد پس باعث شدجیغ بزنم) جیغ زدم و گفتم دهنتو ببند من مال تو نیستم پس هی این حرف نفرین شده رو نگو.
فهمیدی؟
جیمین:نه
ا.ت:پس نفهمی آره؟!
جیمین:دیگه داری از حد خودت میگذری،فقط دعا کن هیچوقت نرسیم خونه اونوقت کاری رو باهات میکنم که همه ی ادمای توی خونم واست گریه کنن و خودتم ارزوی مرگ کنی.
خب دوستان جیمین ا.ت رو با بی رحمی تمام پرت کرد صندلی بغل راننده
(نخندین نمیدونستم چجوری بنویسمش😁😂😅)
بعدش سریع دستاشو، دهنشو، چشماشو و پاهاشو بست که نتونه هیچ کاری بکنه.
بعد رفت سوار ماشین شد و درو قفل کرد که بازم ا.ت نتونه فرار کنه.
ا.ت ساکت بود چون داشت توی ذهنش نقشه ی فرار میکشید. که وقتی رسیدن چجوری فرار کنه هر چند که فرار فایده ای نداشت و جیمین دوباره میتونست اونو پیدا کنه پس باید جاشون رو به پلیس لو میداد.
بعد ۱ ساعت رسیدن به عمارت جیمین که بیرون از شهر بود برای اینکه جاش لو نره.
جیمین باصدای بلند به ا.ت گفت:
جیمین:پاشو رسیدیم
و بعد.... .
ادامه رو در پارت بعدی مشاهده فرمایید.
شرطا برای پارت 18:
23 تا لایک❤
40 تا کامنت📨📱
شرطا نرسید ولی من گذاشتم ببینید چه ادمین خوبی دارید😅❤😊
جیمین ویو :
دیدم ا.ت حواسش پرته پس سریع دوییدم سمتش گرفتمش اما اون با یه حرکت سریع از دستم فرار کرد. بلند داد زدم.
جیمین:دختر جون کجا میخوای فرار کنی وقتی آدرسو بلد نیستی و هیچکسم اینجا نیست که بهت کمک کنه.
ا.ت:
ا.ت:جوابشو ندادم و سریعتر از قبل از همون مسیری که اومدیم برگشتم.
از زبان ادمین:
ا.ت همونجوری داشت میدویید و داد میزد و درخواست کمک میکرد اما مثل اینکه هیچکس اونجا نبود.
جیمین وقتی دید تهدید کردناش روی ا.ت اثری نداره سوار ماشینش شد
و برگشت و با کمال آرامش برای پیدا کردن ا.ت رانندگی میکرد و ا.ت این رو نمیدونست
جیمین وقتی به ا.ت رسید ا.ت تازه فهمیدم جیمین داشته دنبالش میومده اما
وقتی جیمین ماشین رو نگه داشت تا ا.ت رو بگیره
ا.ت فقط جیغ میزد و میگفت.
ا.ت:ولم کن عوضی، چرا دست از سرم بر نمی داری؟
جیمین:حرفای اضافه نزن چون همونطور که خودت میدونی مشکل کنترل خشم دارم و
ممکنه بلای خیلی بدی که هیچ دختری دوست نداره سرت بیارم
ا.ت:منم اینجا هویجم،چرا فکر میکنی هر کاری دوست داری میتونی باهام بکنی؟
جیمین:چون تو مال منی، آدم با اموالش هر کاری بخواد میکنه.
ا.ت:(از گفتن اینکه هی میگه مال اونم خوشم نمیاد پس باعث شدجیغ بزنم) جیغ زدم و گفتم دهنتو ببند من مال تو نیستم پس هی این حرف نفرین شده رو نگو.
فهمیدی؟
جیمین:نه
ا.ت:پس نفهمی آره؟!
جیمین:دیگه داری از حد خودت میگذری،فقط دعا کن هیچوقت نرسیم خونه اونوقت کاری رو باهات میکنم که همه ی ادمای توی خونم واست گریه کنن و خودتم ارزوی مرگ کنی.
خب دوستان جیمین ا.ت رو با بی رحمی تمام پرت کرد صندلی بغل راننده
(نخندین نمیدونستم چجوری بنویسمش😁😂😅)
بعدش سریع دستاشو، دهنشو، چشماشو و پاهاشو بست که نتونه هیچ کاری بکنه.
بعد رفت سوار ماشین شد و درو قفل کرد که بازم ا.ت نتونه فرار کنه.
ا.ت ساکت بود چون داشت توی ذهنش نقشه ی فرار میکشید. که وقتی رسیدن چجوری فرار کنه هر چند که فرار فایده ای نداشت و جیمین دوباره میتونست اونو پیدا کنه پس باید جاشون رو به پلیس لو میداد.
بعد ۱ ساعت رسیدن به عمارت جیمین که بیرون از شهر بود برای اینکه جاش لو نره.
جیمین باصدای بلند به ا.ت گفت:
جیمین:پاشو رسیدیم
و بعد.... .
ادامه رو در پارت بعدی مشاهده فرمایید.
شرطا برای پارت 18:
23 تا لایک❤
40 تا کامنت📨📱
۱۲.۳k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.