فیک بخاطر تو پارت ۵
فیک بخاطر تو پارت ۵
از زبان ات
رسیدم خونه و از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل و با لیا (خواهر ناتنی ات) مواجه شدم
یه سلامی بهش دادم و رفتم سمت پله ها که برم تو اتاقم که لیا باعث توقفم شد
لیا: مامان بیا ببین ظاهراً پای ات صدمه دیده نمی تونه درست راه بره فوضول خانوم باید هر اتفاقی که برای من میوفته رو گزارش کنه و همه جا جار بزنه که ات پاش صدمه دیده
نامادریم که توی پذیرایی بودم و روی کاناپه نشسته بود و داشت قهوش رو می خورد بلند شد و قهوش رو گذاشت روی میز و اومد پیش ما و منو از سر تا پا برسی کرد
نامادری ات: ات مگه نگفتی رفتی عکسبرداری پس چرا اینجوری برگشتی؟
سرمو بالا گرفتم و برگشتم جوابشو دادم
ات: موقع عکسبرداری پام گیر به سنگ خوردم زمین همش همین بود
لیا یه پوزخند زد و زد به بازوی مامانش و گفت: معلوم نیست خانوم کجا رفته بودن که پاشونو زخمی کردن
با این حرفش مثلاً می خواست که من رفتم خوشگذرونی و دارم دروغ میگم منم عصبانی شدم و قدم برداشتم سمتش و بهش نزدیک تر شدم
ات: اگه فکر میکنی که دارم دروغ میگم برو از خود بابا بپرس ببین من کجا رفتم بعد بیا به من گیر بده
ازشون فاصله گرفتم و از پله ها بالا رفتم و رفتم تو اتاقم
امروز واقعاً روز خیلی بدی برای من بود اون از صب اون از عکسبرداری اون از اتفاقی که افتاد اوففف بیخیالش شدم و رفتم حموم یه دوشی گرفتم
وقتی از حموم اومدم بیرون بدون اینکه موهامو خشک کنم پریدم رو تخت
انقدر خسته بودم که پلکام سنگین شد و خوابم برد
فردا صبح
از زبان ات
صبح با رنگ تماس گوشیم از خواب بیدار شدم گوشیمو برداشتم دیدم که مین هوآس جوابشو دادم
مین هوآ: الو ات جونم خوبی عجقم؟ مثل همیشه کیوت و مهربون
ات: سلام مین هوآ خوبم مرسی کاری داشتی؟
مین هوآ: ات ساعت ۷ بیا شرکت باشه عشقم؟
ات: باشه الان کارامو میکنم باهاش خداحافظی کردم و گوشیمو رو تخت انداختم و بلند شدم رفتم سر و صورتمو شستم
نشستم پشت میز آرایشیم و خودمو خوشگل کردم لباسامو پوشیدم (عکسش رو گذاشتم) و عطرمو هم زدم
شرایط پارت بعد
۳۰ لایک
۳۰ کامنت
از زبان ات
رسیدم خونه و از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل و با لیا (خواهر ناتنی ات) مواجه شدم
یه سلامی بهش دادم و رفتم سمت پله ها که برم تو اتاقم که لیا باعث توقفم شد
لیا: مامان بیا ببین ظاهراً پای ات صدمه دیده نمی تونه درست راه بره فوضول خانوم باید هر اتفاقی که برای من میوفته رو گزارش کنه و همه جا جار بزنه که ات پاش صدمه دیده
نامادریم که توی پذیرایی بودم و روی کاناپه نشسته بود و داشت قهوش رو می خورد بلند شد و قهوش رو گذاشت روی میز و اومد پیش ما و منو از سر تا پا برسی کرد
نامادری ات: ات مگه نگفتی رفتی عکسبرداری پس چرا اینجوری برگشتی؟
سرمو بالا گرفتم و برگشتم جوابشو دادم
ات: موقع عکسبرداری پام گیر به سنگ خوردم زمین همش همین بود
لیا یه پوزخند زد و زد به بازوی مامانش و گفت: معلوم نیست خانوم کجا رفته بودن که پاشونو زخمی کردن
با این حرفش مثلاً می خواست که من رفتم خوشگذرونی و دارم دروغ میگم منم عصبانی شدم و قدم برداشتم سمتش و بهش نزدیک تر شدم
ات: اگه فکر میکنی که دارم دروغ میگم برو از خود بابا بپرس ببین من کجا رفتم بعد بیا به من گیر بده
ازشون فاصله گرفتم و از پله ها بالا رفتم و رفتم تو اتاقم
امروز واقعاً روز خیلی بدی برای من بود اون از صب اون از عکسبرداری اون از اتفاقی که افتاد اوففف بیخیالش شدم و رفتم حموم یه دوشی گرفتم
وقتی از حموم اومدم بیرون بدون اینکه موهامو خشک کنم پریدم رو تخت
انقدر خسته بودم که پلکام سنگین شد و خوابم برد
فردا صبح
از زبان ات
صبح با رنگ تماس گوشیم از خواب بیدار شدم گوشیمو برداشتم دیدم که مین هوآس جوابشو دادم
مین هوآ: الو ات جونم خوبی عجقم؟ مثل همیشه کیوت و مهربون
ات: سلام مین هوآ خوبم مرسی کاری داشتی؟
مین هوآ: ات ساعت ۷ بیا شرکت باشه عشقم؟
ات: باشه الان کارامو میکنم باهاش خداحافظی کردم و گوشیمو رو تخت انداختم و بلند شدم رفتم سر و صورتمو شستم
نشستم پشت میز آرایشیم و خودمو خوشگل کردم لباسامو پوشیدم (عکسش رو گذاشتم) و عطرمو هم زدم
شرایط پارت بعد
۳۰ لایک
۳۰ کامنت
۲۲.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.