اولین تجربه عشق

اولین_تجربه_عشق
𝐓𝐡𝐞.𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭.𝐞𝐱𝐩𝐞𝐫𝐢𝐞𝐧𝐜𝐞.𝐨𝐟.𝐥𝐨𝐯𝐞

𝐏𝐚𝐫𝐭3

کوک درو باز کرده بود
/یا ا.ت کیم اومده دنبالت(صدای بلند)
رفتم سمت در کوک داشت میرفت
کوک تویه گوشم اروم گف
/خوش بگذره
خندهیه ریزی کردم
ب سمته تهیونگ برگشتم و نگاهش کردم
چشام برق زد... اخه اون خیلی جذاب بود
اون دقیقا تایپ استایلم بود فک نمیکردم کیم تهیونگ همچین چیزی باشه
تا چند دقیقه چیزی نگفتم چون غرقش شده بودم
سردرگم بودم ک با حرفش ب خودم اومدم
_نمیخای بیای؟
+چرا چرا
با تهیونگ ب سمتع ماشینش رفتیم
سواره ماشین شدیم و حرکت کرد
بحثو باز کردم
+مستر کیم
ب سمتم برگشت و نیخشنده ارومی زد
خیلی طول نکشید ک ماشینو نگه داشت
ب سمتش برگشتم
_پیاده شو
پیاده شدم.ماشینو پارک کرد و اومد باهم رفتیم
یه کافه ی بزرگ بود و خیلی شیک بود
یه میز رزرو کرده بود اونجا نشستیم
تهیونگ گارسون رو صدا کرد
گارسون: خیلی خوش اومدید چی میخورید
_دوتا اسپرسو
گارسون: بله حتما
موقعیته خبی بود سر بحپ باز کنم باهاش
+یا کیم(ارومی)
نگام کرد خیلی جدی بود
+بعده خوردن اسپرسو قراره کجا بریم؟(اروم)
نیشخند زد و اومد ب سمتم
_عمارته من! چطوره؟
+ک اینطور
رفت عقب

تهیونگ

با این حرف زدنش میخاس تح*ریکم کنه
همینجوری بهش زل زده بودم
+چیه؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟(پوزخند)
_یعنی میگی شوهرت نمیتونه نگات کنه؟
+عا یعنی من برایه توعم
_اره! چی پس؟
+هیچی
گارسون: بفرمایید اسپرسوتون امادس
اسپرسومونو خوردیم

ا.ت

سواره ماشین شدیم
+الان میریم عمارتت؟
_اوهوم
رسیدیم عمارت و دره ماشینو باز کرد و دسمو کشید‌‌





#بی_تی_اس ‌