?this or that
This or that
Part²⁹
☆شب☆
مهمانها همه اومده بودن و هیچکس خبر نداشت اونا برای چی دور هم جمع شده بودن همه داشتن از خودشون پذیرایی میکردن که ات سروع کرد
ات:میدونم رسمی بودن بهم نمیاد ولی میخوام رسمی حرف بزنم از سال ها پیش بعد از سکته تهیونگ ما تصمیم گرفتیم دوباره برگردیم پیش هم از اون موقع زوج هامون به طور رسمی شناخته شد یونگسو با سویی جیهوپ و لویی یونا الکس و این خبر من و تهیونگ هم چند روز پیشا پخش شد ولی خب ما بعد از سکته به هم برگشتیم و الان خانوادمون سه نفره شاید چهارنفره شده این خبر میخواستم بگم
یونا:اتتت راست میگی؟یعنی من خالم الکس هم دایی؟
الکس:از قدیما گفتن حلالزاده به داییش میره
یونگی:برو بابا به عموش میره
ته:بابا بسه اصلا بچه به خودم میره
☆شب بعد از مهمونی توی تخت☆
ات:تهته خرسی موهات سفید شده
ته:واسه چند سال پیشاس
ات:یعنی من آنقدر با نبودم اذیتت کردم؟
ته:مهم نیست بهش فکر نکن
ات:واقعا معذرت میخوام من فکر نمیکردم اینطوری بشه راستی جونگوو الان کجاست؟
ته:نمیدونم ازش خبری ندارم
بنظرت باید دنبالش بگردم؟که انتقام بگریم؟
ات:نه دنبال دردسر نباش بری دنبالش حتما دوباره یه چیزی میشه
ته:باشه
ولی وقتی ویار بگیری چی میشه؟
یعنی ویارت به منه؟
ات:نه نیست نباید باشه تو کار داری بیکار که نیستی
کمرت درد میکنه؟خیلی تکون میخوری
ته:مهم نیست دیگه خسته ای بخواب
ات:اشکال نداره بیا ماساژت بدم
ته:مرسی
☆۱۳ سال بعد☆
ات:هی اینچه نمره ایه؟لونا ممو ببین
لونا:مامان من عادت داشتم با بابا کار کنم ولی الان که رفته ماموریت خببب نتونستم تمرکز کنم(گریه)
ات:هیهی اشکال نداره گریه نکنین
ته:سلاممم من اومدم
هی چیشده کوچولو بابا
لونا:بابا من عادت داشتم با شما کار کنم
ولی...(میزنه زیر گریه)مامان الان از دستم ناراحته
ته:اشکال نداره کوچولوی بابا فقط یدونه امتحانه
شماهام ناراحت نباش برو تو اتاق تا من با مامان کار دارم
ات:این چه کاری بود اون باید عادت کنه که خودش درس بخونه
ته:این فقط یه امتحان بود نیاز به نگرانی نیست عزیزم
ات:منظورت رو متوجه نمیشم فقط یه امتحان؟؟؟
ته:آروم باش اتم
ات:هوففففف دختر و دپدرش منو...
همون لحظه توی بغل تهیونگ رفت
ته:آروم باش بابا این همه جرس نداره که حالا شاپ چیه بوهای خوبی میاد
اتهام کوفت داریم کوفت
ته:بگو دیگه هااا کوفته داریم
ته:لونا عزیزم بیا شام
لونا:اومدم
هعییی زندگی اخه یکی نیست بگه تو برای چی ساعت ۴ صبح پست میزاری؟
Part²⁹
☆شب☆
مهمانها همه اومده بودن و هیچکس خبر نداشت اونا برای چی دور هم جمع شده بودن همه داشتن از خودشون پذیرایی میکردن که ات سروع کرد
ات:میدونم رسمی بودن بهم نمیاد ولی میخوام رسمی حرف بزنم از سال ها پیش بعد از سکته تهیونگ ما تصمیم گرفتیم دوباره برگردیم پیش هم از اون موقع زوج هامون به طور رسمی شناخته شد یونگسو با سویی جیهوپ و لویی یونا الکس و این خبر من و تهیونگ هم چند روز پیشا پخش شد ولی خب ما بعد از سکته به هم برگشتیم و الان خانوادمون سه نفره شاید چهارنفره شده این خبر میخواستم بگم
یونا:اتتت راست میگی؟یعنی من خالم الکس هم دایی؟
الکس:از قدیما گفتن حلالزاده به داییش میره
یونگی:برو بابا به عموش میره
ته:بابا بسه اصلا بچه به خودم میره
☆شب بعد از مهمونی توی تخت☆
ات:تهته خرسی موهات سفید شده
ته:واسه چند سال پیشاس
ات:یعنی من آنقدر با نبودم اذیتت کردم؟
ته:مهم نیست بهش فکر نکن
ات:واقعا معذرت میخوام من فکر نمیکردم اینطوری بشه راستی جونگوو الان کجاست؟
ته:نمیدونم ازش خبری ندارم
بنظرت باید دنبالش بگردم؟که انتقام بگریم؟
ات:نه دنبال دردسر نباش بری دنبالش حتما دوباره یه چیزی میشه
ته:باشه
ولی وقتی ویار بگیری چی میشه؟
یعنی ویارت به منه؟
ات:نه نیست نباید باشه تو کار داری بیکار که نیستی
کمرت درد میکنه؟خیلی تکون میخوری
ته:مهم نیست دیگه خسته ای بخواب
ات:اشکال نداره بیا ماساژت بدم
ته:مرسی
☆۱۳ سال بعد☆
ات:هی اینچه نمره ایه؟لونا ممو ببین
لونا:مامان من عادت داشتم با بابا کار کنم ولی الان که رفته ماموریت خببب نتونستم تمرکز کنم(گریه)
ات:هیهی اشکال نداره گریه نکنین
ته:سلاممم من اومدم
هی چیشده کوچولو بابا
لونا:بابا من عادت داشتم با شما کار کنم
ولی...(میزنه زیر گریه)مامان الان از دستم ناراحته
ته:اشکال نداره کوچولوی بابا فقط یدونه امتحانه
شماهام ناراحت نباش برو تو اتاق تا من با مامان کار دارم
ات:این چه کاری بود اون باید عادت کنه که خودش درس بخونه
ته:این فقط یه امتحان بود نیاز به نگرانی نیست عزیزم
ات:منظورت رو متوجه نمیشم فقط یه امتحان؟؟؟
ته:آروم باش اتم
ات:هوففففف دختر و دپدرش منو...
همون لحظه توی بغل تهیونگ رفت
ته:آروم باش بابا این همه جرس نداره که حالا شاپ چیه بوهای خوبی میاد
اتهام کوفت داریم کوفت
ته:بگو دیگه هااا کوفته داریم
ته:لونا عزیزم بیا شام
لونا:اومدم
هعییی زندگی اخه یکی نیست بگه تو برای چی ساعت ۴ صبح پست میزاری؟
۵.۲k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.