پارت 3
ا/ت:راستی یوسانو کو؟ندیدمش🗿
آتسوشی:یوسانو سنسی خوابن
ا/ت:ازش بعیده... خب آکوتاگاوا
آکوتاگاوا:؟
ا/ت:تو باید با من بیای
و با گفتن سیاره سیاه هم اون هم آکوتاگاوا محو شدن
ویو آکوتاگاوا اینا
ات:من تورو میبرم پیش شیاطین
آکوتاگاوا:چرا؟
ات:چون خودشون گفتن
ات یه دفعه عوض شد و گوش شیطانی و دم و بال در آورد و لباسشم عوض شد
*پیدا کردم میزارم
که یه دفعه به یه جا رسیدن
همه جلو است سر خم کردن جز ارباب شیاطین🗿
ارباب:به به ات از این ورا
ات:با تمام بی احترامی میگم دهنتو ببند
ارباب:بی ادب شدی
ات:سننه قربونم بری؟
ارباب:بگیرینش
و همه شیاطین دوییدن سمت ات
ات:مرگ بی سر انجام
و همه رو کشت
ارباب:هوم کمتر از اینم انتظار نمیرفت
ات:دهنتو ببند ...اکوتاگاوا رو آوردم نشونت بدم ببرم
ارباب:تو نمیتونی ببریش😂
ات:😐
ارباب:اول پیش من میمونه
ات:نه بابا مِیمون تو گوه بخور میگم برات میرینن 😐مرتیکه اوژگل
ارباب:تکثیر بی وقفه
و آکوتاگاوا رو گرفت و به ات حمله کرد
آکوتاگاوا ام عین موز اینور اونور میشد😐😂
خلاصه است با هزار بدبختی زد ارباب رو کشت و زخمی شد
و آکوتاگاوا هم وایساده بود همونجا عین موز نگاش میکرد
ات:خب بیا بریم عوقققق *خون بالا آوردن
ات یه پرتال باز کرد و رفت توش آکوتاگاوا هم رف توش
و رفتن خونشون😐
_______
این پارت تمومه فردا میدم بعدی رو
انگشتان مبارکت را بخوابون در گوش لایک😐
لایک نکنی خری 😐😂والا دستم شیکست خو🗿
من فعلا میرم میکپم سایونارااااااااااا جانهههههههههههه
آتسوشی:یوسانو سنسی خوابن
ا/ت:ازش بعیده... خب آکوتاگاوا
آکوتاگاوا:؟
ا/ت:تو باید با من بیای
و با گفتن سیاره سیاه هم اون هم آکوتاگاوا محو شدن
ویو آکوتاگاوا اینا
ات:من تورو میبرم پیش شیاطین
آکوتاگاوا:چرا؟
ات:چون خودشون گفتن
ات یه دفعه عوض شد و گوش شیطانی و دم و بال در آورد و لباسشم عوض شد
*پیدا کردم میزارم
که یه دفعه به یه جا رسیدن
همه جلو است سر خم کردن جز ارباب شیاطین🗿
ارباب:به به ات از این ورا
ات:با تمام بی احترامی میگم دهنتو ببند
ارباب:بی ادب شدی
ات:سننه قربونم بری؟
ارباب:بگیرینش
و همه شیاطین دوییدن سمت ات
ات:مرگ بی سر انجام
و همه رو کشت
ارباب:هوم کمتر از اینم انتظار نمیرفت
ات:دهنتو ببند ...اکوتاگاوا رو آوردم نشونت بدم ببرم
ارباب:تو نمیتونی ببریش😂
ات:😐
ارباب:اول پیش من میمونه
ات:نه بابا مِیمون تو گوه بخور میگم برات میرینن 😐مرتیکه اوژگل
ارباب:تکثیر بی وقفه
و آکوتاگاوا رو گرفت و به ات حمله کرد
آکوتاگاوا ام عین موز اینور اونور میشد😐😂
خلاصه است با هزار بدبختی زد ارباب رو کشت و زخمی شد
و آکوتاگاوا هم وایساده بود همونجا عین موز نگاش میکرد
ات:خب بیا بریم عوقققق *خون بالا آوردن
ات یه پرتال باز کرد و رفت توش آکوتاگاوا هم رف توش
و رفتن خونشون😐
_______
این پارت تمومه فردا میدم بعدی رو
انگشتان مبارکت را بخوابون در گوش لایک😐
لایک نکنی خری 😐😂والا دستم شیکست خو🗿
من فعلا میرم میکپم سایونارااااااااااا جانهههههههههههه
۱.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.