Police man
Police man
Part 2۳
ویو سونگ ایل
از وقتی که بچها در رو بستن یونا خیلی بی قراری میکنه و کوک رو میخواد چند بار براش شعر خوندم و سعی کردم حواسش رو پرت کنم ولی یکم تونستم توجه شو جلب کنم..خیلی شبیه ا/ت شی هستش ولی چشماش به کوک رفته *
سونگ ایل: الان بابایی میاد یه چندتا پرونده گم شده داره اونا رو پیدا میکنه یونا شی
* کوک ویو*
داشتیم با بقیع به سمت مکان مورد حمله میرفتیم خیلی نگران بودم چون میدونستم یونا الان خیلی بی تابی میکنه البته کار همیشگیشه ولی چون اون موقع ا/ت پیششه آرومه...*
جین: یکم آروم باش..چته خب؟
کوک: همیشه یونا وقتی میام سرکار بی تابی میکنه ولی ا/ت بلده چجوری حواسش رو پرت کنه و هروقت میرسم خونه میزنه زیر گریه و بغل میخواد
تهیونگ: باباییه فکر کنم ( خنده)
نکته: جیمین تهیونگ و جیهوپ پشت ماشینن و کوک کنار صندلی راننده نشسته و جینم رانندگی میکنه و شوگا و نامجون با یک ماشین دیگه هستن
کوک: نه وقتی من میام سرکار اینطوری میکنه وگرنه هم مامانیع هم بابایی
جیهوپ: خیلی شبیه ا/ته همچیزش به ا/ت رفته غیر از چشماش که به تو رفته
کوک: :) راست میگی
جیمین: نگران نباش سریع برمی گردیم
جین : رسیدیم
کوک: همه مرده بودن لباساشون دو رنگ بود*...
شوگا: مثل اینکه این دو گروه که درحال جنگ بودن یک گروه دیگه اومده و همشون رو کشته ( مکان یک عمارته)
جین: هرچی که حس کردید وسیله ای ممکنه اثر انگشت داشته باشه رو با دقت بردارید و تو کوک برو و پرونده ها رو پیدا کن..امیدوارم پیداشون نکرده باشن..شما هم چیزی مهم پیدا کردید بردارید
همه: اطاعت میشع*
راوی جین
گروه جونگین و مینهو (ادمین: استری کیدز نه😂 ..کمبود اسم!) باهم جنگ داشتن که مردن..همشون ..و الان پرونده ها دست ماست داریم اسلحه ها رو میبریم اسکن کنیم که ببینیم گروه سوم کی بوده
Part 2۳
ویو سونگ ایل
از وقتی که بچها در رو بستن یونا خیلی بی قراری میکنه و کوک رو میخواد چند بار براش شعر خوندم و سعی کردم حواسش رو پرت کنم ولی یکم تونستم توجه شو جلب کنم..خیلی شبیه ا/ت شی هستش ولی چشماش به کوک رفته *
سونگ ایل: الان بابایی میاد یه چندتا پرونده گم شده داره اونا رو پیدا میکنه یونا شی
* کوک ویو*
داشتیم با بقیع به سمت مکان مورد حمله میرفتیم خیلی نگران بودم چون میدونستم یونا الان خیلی بی تابی میکنه البته کار همیشگیشه ولی چون اون موقع ا/ت پیششه آرومه...*
جین: یکم آروم باش..چته خب؟
کوک: همیشه یونا وقتی میام سرکار بی تابی میکنه ولی ا/ت بلده چجوری حواسش رو پرت کنه و هروقت میرسم خونه میزنه زیر گریه و بغل میخواد
تهیونگ: باباییه فکر کنم ( خنده)
نکته: جیمین تهیونگ و جیهوپ پشت ماشینن و کوک کنار صندلی راننده نشسته و جینم رانندگی میکنه و شوگا و نامجون با یک ماشین دیگه هستن
کوک: نه وقتی من میام سرکار اینطوری میکنه وگرنه هم مامانیع هم بابایی
جیهوپ: خیلی شبیه ا/ته همچیزش به ا/ت رفته غیر از چشماش که به تو رفته
کوک: :) راست میگی
جیمین: نگران نباش سریع برمی گردیم
جین : رسیدیم
کوک: همه مرده بودن لباساشون دو رنگ بود*...
شوگا: مثل اینکه این دو گروه که درحال جنگ بودن یک گروه دیگه اومده و همشون رو کشته ( مکان یک عمارته)
جین: هرچی که حس کردید وسیله ای ممکنه اثر انگشت داشته باشه رو با دقت بردارید و تو کوک برو و پرونده ها رو پیدا کن..امیدوارم پیداشون نکرده باشن..شما هم چیزی مهم پیدا کردید بردارید
همه: اطاعت میشع*
راوی جین
گروه جونگین و مینهو (ادمین: استری کیدز نه😂 ..کمبود اسم!) باهم جنگ داشتن که مردن..همشون ..و الان پرونده ها دست ماست داریم اسلحه ها رو میبریم اسکن کنیم که ببینیم گروه سوم کی بوده
- ۱۲.۸k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط