پـارت 70
پـارت 70
سـپـنـتـا✰
چــ ی چی دو روز دیگه عروسیه رهام و ترنمه نه نه اصلا نمیتونم بزارم ترنمم
کنار این عوضی باشه. خدایااا یعنی میشه یه کاری کنی ترنم همه چیو یادش بیاد.
ترنم:ٳ واقعاااا؟ بهترین هدیه ای هست که برای تولدم گرفتم خیلی ازت ممنونم
خیلی خوشحالم کردی. رهام:منم از اینکه تو خوشحال شدی خوشحالم.
یعنی ترنمم مشتاق روز عروسیش بود؟؟ اووف خدایا . مارال:یعـ یعنی پس فردا شما دوتا زن و شوهر میشین؟ رهام:بله مارال خـانم.
مارال خیلی آروم جوری که فقط ما بشنویم گفت:مارال خانم و درد پسره ی حیله گر. از حرفش خندمون گرفت. رهام:مارال چیزی گفتی؟
مارال اومد جواب بده که سامیار گفت:خانومشو جا انداختی.
رهام خندید و گفت:اوه ببخشید.
یک دکتر جوون اومد تو اتاق که تا ماهارو دید گفت:اوه اوه بابا من مگه نگفتم حداقل دونفر میتونه ترنم و ببینه . من و رهام همزمان گفتیم:تــرنــم؟؟؟؟
دکتر که خندش گرفته بود گفت:خب باید چی صداش بزنم؟؟ بازم من و رهام گفتیم:خانم راستین. نگاه رهام کردم و یک چشم غره بهش رفتم که اونم بی
جواب نزاشت.
دکتر:نه خداییش گروه سروده خوبی میشین خب حالا دوره خانم راستین و خلوت کنین تا چکش کنم اگه وضعیتش خوب بود مرخصش می کنم.
رفتیم کنار و اونم رفت بالای سر ترنم و شروع کرد سوال پرسیدن:سرتون درد نمیکنه خانم راستین؟؟سرتون گیج نمیره خانم راستین؟جاییتون مشکلی نداره خانم راستین؟؟؟........و فلان....و بهمان ... و هی سوال پرسید .
راسته که میگن یه چی به دهن خر افتاد خرم به عر عر افتاد😹
دکتر:خب خانم راسـتین مشکلی ندارن مرخصن فقط لطفاا یکی بره حسابداری کارای ترخیصشو انجام بده و بازم من و رهام همزمان گفتیم:من میرم.
دکتر:نه اینطوری نمیشه . بعدش رو کرد به پرهام و گفت:شما برید کارای ترخیصشو انجام بدید. پرهام:بله البته. و پرهام رفت که کارای ترخیصو
انجام بده.
یـک ـ پـارت ـ ویـژه ـ در ـ کـامـنـت ـ هـا.
لـایـک ـ و ـ کـامـنـت ـ رو ـ بـتـرکـونـیـد.
سـپـنـتـا✰
چــ ی چی دو روز دیگه عروسیه رهام و ترنمه نه نه اصلا نمیتونم بزارم ترنمم
کنار این عوضی باشه. خدایااا یعنی میشه یه کاری کنی ترنم همه چیو یادش بیاد.
ترنم:ٳ واقعاااا؟ بهترین هدیه ای هست که برای تولدم گرفتم خیلی ازت ممنونم
خیلی خوشحالم کردی. رهام:منم از اینکه تو خوشحال شدی خوشحالم.
یعنی ترنمم مشتاق روز عروسیش بود؟؟ اووف خدایا . مارال:یعـ یعنی پس فردا شما دوتا زن و شوهر میشین؟ رهام:بله مارال خـانم.
مارال خیلی آروم جوری که فقط ما بشنویم گفت:مارال خانم و درد پسره ی حیله گر. از حرفش خندمون گرفت. رهام:مارال چیزی گفتی؟
مارال اومد جواب بده که سامیار گفت:خانومشو جا انداختی.
رهام خندید و گفت:اوه ببخشید.
یک دکتر جوون اومد تو اتاق که تا ماهارو دید گفت:اوه اوه بابا من مگه نگفتم حداقل دونفر میتونه ترنم و ببینه . من و رهام همزمان گفتیم:تــرنــم؟؟؟؟
دکتر که خندش گرفته بود گفت:خب باید چی صداش بزنم؟؟ بازم من و رهام گفتیم:خانم راستین. نگاه رهام کردم و یک چشم غره بهش رفتم که اونم بی
جواب نزاشت.
دکتر:نه خداییش گروه سروده خوبی میشین خب حالا دوره خانم راستین و خلوت کنین تا چکش کنم اگه وضعیتش خوب بود مرخصش می کنم.
رفتیم کنار و اونم رفت بالای سر ترنم و شروع کرد سوال پرسیدن:سرتون درد نمیکنه خانم راستین؟؟سرتون گیج نمیره خانم راستین؟جاییتون مشکلی نداره خانم راستین؟؟؟........و فلان....و بهمان ... و هی سوال پرسید .
راسته که میگن یه چی به دهن خر افتاد خرم به عر عر افتاد😹
دکتر:خب خانم راسـتین مشکلی ندارن مرخصن فقط لطفاا یکی بره حسابداری کارای ترخیصشو انجام بده و بازم من و رهام همزمان گفتیم:من میرم.
دکتر:نه اینطوری نمیشه . بعدش رو کرد به پرهام و گفت:شما برید کارای ترخیصشو انجام بدید. پرهام:بله البته. و پرهام رفت که کارای ترخیصو
انجام بده.
یـک ـ پـارت ـ ویـژه ـ در ـ کـامـنـت ـ هـا.
لـایـک ـ و ـ کـامـنـت ـ رو ـ بـتـرکـونـیـد.
۵.۷k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.