پـارت ⑧⑥
پـارت ⑧⑥
بعد از تبریک پسرا سپنتا با یه جعبه ی قرمز خوشگل اومد جلو البته این دفعه نگاهاش خیلی مهربون و عجیب بود و جعبه رو داد دستم.
و گفت:تـولـدت مبــارک عـ... اومد یه چیزی بگه که فوری حول شد و گفت:ترنم یه لبخند زدم و گفتم : ممنونم سپنتا:نمیخوای ببینی چی تو جعبه هست؟؟
ـ آره چرا نخوام در جعبرو باز کردم که چشمم به یه دستبند دوستی خورد که البته یه تیکه قلب بود تیکه دیگش یعنی دست کیه؟خب حتما دست خودشه
دیگه ـ میگم تیکه دیگش دست کیه؟ سپنتا:خـ ب خب دست کسی نیست
میدونم خیلی مسخرست ولی خب من از این خیلی خوشم اومد به خاطر همین
برات گرفتم ـ خیلی ممنونم واقعا ازت توقع نداشتم سپنتا: اما من دلم میخواست برات چیزی بگیرم خب حالا نمیخوای تو جعبه یه نگاه دیگه بندازی؟
یه نگاه به جعبه کردم دیدم یه چیزی مانند پاکت توشه پاکت و برداشتم و بازش کردم که پاکت پر بود از عکس یه نگاه به عکسا کردم کلی عکس بود
به یکی از عکسا که رسیدم روش همینطور میخکوب شدم یه عکس از چهار تا پسر بود که روی استیج بودن به نظر میومد خواننده باشن.
نمیدونم یهو چی شد با رد شدن کلی چیز از توی ذهنم یهو سرم تیر کشید و سرم گیج رفت و فقط آخرین چیزی که شنیدم ترنــم بود.
سـپـنـتا٭
بعد از اینکه ترنم عکس چهارتاییشون که روی استیج بود و دید نمیدونم چی شد سرش و گرفت و داشت میوفتاد که گرفتمش ولی اون از هوش رفت.
الان نیم ساعته که توی بیمارستانیم و منتظریم که دکتر بیاد بیرون .
خیلی حیف شد امروز کلی برنامه برای تولدش داشتیم...
یـک ـ پـارت ـ ویـژه ـ در ـ کامـنت ـ ها.
لایــک ـ و ـ کامنــت ـ فرامـوش ـ نشـه.
بعد از تبریک پسرا سپنتا با یه جعبه ی قرمز خوشگل اومد جلو البته این دفعه نگاهاش خیلی مهربون و عجیب بود و جعبه رو داد دستم.
و گفت:تـولـدت مبــارک عـ... اومد یه چیزی بگه که فوری حول شد و گفت:ترنم یه لبخند زدم و گفتم : ممنونم سپنتا:نمیخوای ببینی چی تو جعبه هست؟؟
ـ آره چرا نخوام در جعبرو باز کردم که چشمم به یه دستبند دوستی خورد که البته یه تیکه قلب بود تیکه دیگش یعنی دست کیه؟خب حتما دست خودشه
دیگه ـ میگم تیکه دیگش دست کیه؟ سپنتا:خـ ب خب دست کسی نیست
میدونم خیلی مسخرست ولی خب من از این خیلی خوشم اومد به خاطر همین
برات گرفتم ـ خیلی ممنونم واقعا ازت توقع نداشتم سپنتا: اما من دلم میخواست برات چیزی بگیرم خب حالا نمیخوای تو جعبه یه نگاه دیگه بندازی؟
یه نگاه به جعبه کردم دیدم یه چیزی مانند پاکت توشه پاکت و برداشتم و بازش کردم که پاکت پر بود از عکس یه نگاه به عکسا کردم کلی عکس بود
به یکی از عکسا که رسیدم روش همینطور میخکوب شدم یه عکس از چهار تا پسر بود که روی استیج بودن به نظر میومد خواننده باشن.
نمیدونم یهو چی شد با رد شدن کلی چیز از توی ذهنم یهو سرم تیر کشید و سرم گیج رفت و فقط آخرین چیزی که شنیدم ترنــم بود.
سـپـنـتا٭
بعد از اینکه ترنم عکس چهارتاییشون که روی استیج بود و دید نمیدونم چی شد سرش و گرفت و داشت میوفتاد که گرفتمش ولی اون از هوش رفت.
الان نیم ساعته که توی بیمارستانیم و منتظریم که دکتر بیاد بیرون .
خیلی حیف شد امروز کلی برنامه برای تولدش داشتیم...
یـک ـ پـارت ـ ویـژه ـ در ـ کامـنت ـ ها.
لایــک ـ و ـ کامنــت ـ فرامـوش ـ نشـه.
۸.۸k
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.