(پارت 20)
(پارت 20)
جونگ کوک: خب بچه ها به غیر از ا/ت ماهم باید یسری چیزا یاد بگیریم
شوگا: مثلا چی؟
جونگ کوک: حرکات رزمی چون اگع ا/ت در خطر باشه ماهم در خطریم ولی مشکل اینجاس که نمیدونم از کی یاد بگیریم
ا/ت: از من و هانا
جیمین: ا/ت تو رزمی بلدی؟
ا/ت: اره مشکلی داره؟
نامجون: خب چرا زود تر نگفتی. من میخواستم هممون رو کلاس رزمی ثبت نام کنم کارا رو دادم به شوگا تا انجامش بده
شوگا: ای وای یادم رفت انجامش بدم
جین: خداروشکر پول اضافی حدر ندادیم
نامجون: خب ا/ت به دوستت هانا بگو بیاد پیش ما تا با هم کار کنیم
ا/ت: باشه الان میرم بهش زنگ میزنم..
(دو هفته بعد)
~ا/ت~
تقریبا میشه گفت همه چی رو از لینا یاد گرفتم
منو هانا به پسرا حرکات رزمی رو یاد داده بودیم کارمون تقریبا داشت تموم میشد
من و هانا و لینا رفتیم ناهار درست کردیم
غذا هارو گذاشتیم رو میز و بعد همه دور میز نشستیم
داشتیم غذا میخوردیم که یه تمام پنجره ها شکست
رفتیم بیرون تا ببینیم کیه
جیهوپ: خدای من این دیگه چیه؟
یه موجود عجیب و غریب بود
پاهاش پاهای هشت پا بود پوست بدنش از جنس کروکدیل بود موهاش کرم بود و فقط صورت انسان رو داشت
داشت میومد سمت من که یاد اموزشای لینا افتادم
چشمامو بستم زهنمو خالی کردم و گفتم درد
موجود عجیب غریب از درد رو زمین دست و پا میزد
یهو یه صدای اومد و یکی دیگه اومد داخل این یکی گرگینه بود ولی از نوع خیلی بزرگش
اومد من گرفت و با خودش برد......
جونگ کوک: خب بچه ها به غیر از ا/ت ماهم باید یسری چیزا یاد بگیریم
شوگا: مثلا چی؟
جونگ کوک: حرکات رزمی چون اگع ا/ت در خطر باشه ماهم در خطریم ولی مشکل اینجاس که نمیدونم از کی یاد بگیریم
ا/ت: از من و هانا
جیمین: ا/ت تو رزمی بلدی؟
ا/ت: اره مشکلی داره؟
نامجون: خب چرا زود تر نگفتی. من میخواستم هممون رو کلاس رزمی ثبت نام کنم کارا رو دادم به شوگا تا انجامش بده
شوگا: ای وای یادم رفت انجامش بدم
جین: خداروشکر پول اضافی حدر ندادیم
نامجون: خب ا/ت به دوستت هانا بگو بیاد پیش ما تا با هم کار کنیم
ا/ت: باشه الان میرم بهش زنگ میزنم..
(دو هفته بعد)
~ا/ت~
تقریبا میشه گفت همه چی رو از لینا یاد گرفتم
منو هانا به پسرا حرکات رزمی رو یاد داده بودیم کارمون تقریبا داشت تموم میشد
من و هانا و لینا رفتیم ناهار درست کردیم
غذا هارو گذاشتیم رو میز و بعد همه دور میز نشستیم
داشتیم غذا میخوردیم که یه تمام پنجره ها شکست
رفتیم بیرون تا ببینیم کیه
جیهوپ: خدای من این دیگه چیه؟
یه موجود عجیب و غریب بود
پاهاش پاهای هشت پا بود پوست بدنش از جنس کروکدیل بود موهاش کرم بود و فقط صورت انسان رو داشت
داشت میومد سمت من که یاد اموزشای لینا افتادم
چشمامو بستم زهنمو خالی کردم و گفتم درد
موجود عجیب غریب از درد رو زمین دست و پا میزد
یهو یه صدای اومد و یکی دیگه اومد داخل این یکی گرگینه بود ولی از نوع خیلی بزرگش
اومد من گرفت و با خودش برد......
۲۸.۴k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.