شات (³)
شات (³)
جینا ویو:
جین خیلی عصبانی بود طوری که اگه ی کلمه میگفدم می افتاد به جونم
جینا: جین چیزی شده؟؟
جین:ولم کن اصلا حوله ندارم
جینا: تا کی تا کی حوصله نداری
تا کی باید تو رو تو خونه نبینم
تا کی بی محلی
تاکی بی توجهی
ما حتا ی بار هم با هم شام نخوردیم
حتی ..*حرفش قط میشه گریه میکنه*
جین. اصلا حوصلشو نداشتم عصبانی شدم کمربندمو دراوردم افتادم به جونش
بعد ۳۰ تا ضربه ولش کردم داشتم میرفتم که گفت:
جینا: میدونی چیه ..دوست دارم
با حرفی که گفت موندم
جینا: منه احمق دوسِت داشتم که تا الان باهات ساختم
دوسِت داشتم که این همه درد و تحمل کردم
تو منو دوست نداری ؟؟
اشکال نداره طلاقمو بده برو راحت زندگیتو بکن
منم خلاص میشم از این زندگی لعنتی
جین ویو:
با این حرفش اشک تو چشام جمع شد ینی اونم منو دوست داره نخواستم اشکامو بیننه زدم از خونه بیرون
جینا ویو:
جین داشت منو میزد اونقد زد ک بیحال شدم
(بعد همون حرفا)
جین از خونه رفت بیرون خداستم بلند شم که سیاهی
جین ویو:
اومدم پیش جیهوپ اون همیشه تو لحظات خوب و بد زندگیم همراهم بود همیشه بهم مشاوره های خوب میداد
جین زنگ زد به جیهوپ.
جین : الو
جیهوپ: الو سلام جین چطوری داداش حالت خوب شد؟؟
جین:جیهوپ؟؟
جیهوپ: بله
جین: میتونم باهات حرف بزنم؟؟
جیهوپ: چرا که ن بیا خونمون
جین: باش خدافظ
جین رسد خونه جیهوپ وارد خونش شد
جیهوب با دوتا قهوه اومد استقبالش
لایک🥺❤
نظرتون چی میشه پس🥺🤔
جینا ویو:
جین خیلی عصبانی بود طوری که اگه ی کلمه میگفدم می افتاد به جونم
جینا: جین چیزی شده؟؟
جین:ولم کن اصلا حوله ندارم
جینا: تا کی تا کی حوصله نداری
تا کی باید تو رو تو خونه نبینم
تا کی بی محلی
تاکی بی توجهی
ما حتا ی بار هم با هم شام نخوردیم
حتی ..*حرفش قط میشه گریه میکنه*
جین. اصلا حوصلشو نداشتم عصبانی شدم کمربندمو دراوردم افتادم به جونش
بعد ۳۰ تا ضربه ولش کردم داشتم میرفتم که گفت:
جینا: میدونی چیه ..دوست دارم
با حرفی که گفت موندم
جینا: منه احمق دوسِت داشتم که تا الان باهات ساختم
دوسِت داشتم که این همه درد و تحمل کردم
تو منو دوست نداری ؟؟
اشکال نداره طلاقمو بده برو راحت زندگیتو بکن
منم خلاص میشم از این زندگی لعنتی
جین ویو:
با این حرفش اشک تو چشام جمع شد ینی اونم منو دوست داره نخواستم اشکامو بیننه زدم از خونه بیرون
جینا ویو:
جین داشت منو میزد اونقد زد ک بیحال شدم
(بعد همون حرفا)
جین از خونه رفت بیرون خداستم بلند شم که سیاهی
جین ویو:
اومدم پیش جیهوپ اون همیشه تو لحظات خوب و بد زندگیم همراهم بود همیشه بهم مشاوره های خوب میداد
جین زنگ زد به جیهوپ.
جین : الو
جیهوپ: الو سلام جین چطوری داداش حالت خوب شد؟؟
جین:جیهوپ؟؟
جیهوپ: بله
جین: میتونم باهات حرف بزنم؟؟
جیهوپ: چرا که ن بیا خونمون
جین: باش خدافظ
جین رسد خونه جیهوپ وارد خونش شد
جیهوب با دوتا قهوه اومد استقبالش
لایک🥺❤
نظرتون چی میشه پس🥺🤔
۴۵.۱k
۱۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.