(دوست داشتنی) پارت 74
(دوست داشتنی) پارت 74
تهیونگ
اون حلقه الماسی که برای
ا.ت خریده بودم وقت نشد
بهش بدم(تو پارت 17)
حلقه رو در آوردم از تو جیبم
ا.ت: این چی بود در آوردی
تهیونگ: چشمات و ببند
ا.ت: چرا
تهیونگ:ببند
ا.ت: باشه
حلقه رو گذاشتم جلوش
تهیونگ: چشماتو باز کن
ا.ت: این چیه
تهیونگ: خانم یانگ با من
ازدواج میکنی
ا.ت: چی
تهیونگ: همین که گفتم
ا.ت:تو میخوای من باهات ازدواج
کنم
تهیونگ: آره قبول میکنی
ا.ت: البته که قبول میکنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
تهیونگ اومد بغلم کرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سه روز بعد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
امشب قرار بود خودمو تهیونگ
ازدواج کنیم هم خوشحال بودم
هم استرس داشتم
تهیونگ:آرایشگر و گفتم که میاد
اینجا
ا.ت:باشه به مامانت یعنی زن عموت
و عموت گفتی
تهیونگ: یه نامه فرستادم
گفتی که گل مورد علاقت
چیه
ا.ت: گل رز حالا چرا میپرسی
تهیونگ: مراسم رو پراز گل رز
کردم
ا.ت: راست میگی آره
تهیونگ: خب آرایشگر
اومد
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
تهیونگ
اون حلقه الماسی که برای
ا.ت خریده بودم وقت نشد
بهش بدم(تو پارت 17)
حلقه رو در آوردم از تو جیبم
ا.ت: این چی بود در آوردی
تهیونگ: چشمات و ببند
ا.ت: چرا
تهیونگ:ببند
ا.ت: باشه
حلقه رو گذاشتم جلوش
تهیونگ: چشماتو باز کن
ا.ت: این چیه
تهیونگ: خانم یانگ با من
ازدواج میکنی
ا.ت: چی
تهیونگ: همین که گفتم
ا.ت:تو میخوای من باهات ازدواج
کنم
تهیونگ: آره قبول میکنی
ا.ت: البته که قبول میکنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
تهیونگ اومد بغلم کرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سه روز بعد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
امشب قرار بود خودمو تهیونگ
ازدواج کنیم هم خوشحال بودم
هم استرس داشتم
تهیونگ:آرایشگر و گفتم که میاد
اینجا
ا.ت:باشه به مامانت یعنی زن عموت
و عموت گفتی
تهیونگ: یه نامه فرستادم
گفتی که گل مورد علاقت
چیه
ا.ت: گل رز حالا چرا میپرسی
تهیونگ: مراسم رو پراز گل رز
کردم
ا.ت: راست میگی آره
تهیونگ: خب آرایشگر
اومد
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۳.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.