[•( ساحل )•]
[•( ساحل )•]
part ³
《 قرار شد که عمه جنی با فلیکس بره لباس عروس بگیره به خاطر همون رفتیم تا لباس برای من بگیریم 》
هانا : عمه این خیلی خوشگله به نظرت برم پرو کنم ؟
جنی : اره برو من منتظرم
( هانا رفت تو اتاق پرو لباسو پرو کرد و اومد بیرون )
هانا : چطوره عمه ؟
جنی : وااای چه بهت میاد فیت تنت شده 👌🏻
هانا : اره خودمم خیلی از خوشم اومده . پس همینو بر میدارم دیگه😊
( برای هانا لباس و کفش خریدن و راهی خونه شدن )
هانا : مرسی عمه جونم که اومدی و رفتیم خرید.
جنی : قربونت کاری نکردم که عزیزم خیلی هم بهم خوش گذشت . من دیگه باید برم فردا میخوام با فلیکس برم لباس عروس بگیرم خودشم میخواد کت شلوار بگیره .
هانا : باشه پس خدافظ عمه 👋🏻
جنی : خدافظ عزیزم👋🏻
( لینو اومد خونه )
هانا : سلام داداش خسته نباشی
لینو : سلام جوجوی من
هانا : 😅❤️
هانا : داداش ما یکم دیر اومدیم نتونستم چیزی درست کنم دیگه ببخشید
لینو : نه اتفاقا خوب شد می خواستم ببرمت بیرون با هم غذا بخوریم
هانا : آخ جون پس الان بریم من خیلی گشنمه
لینو : بریم :)
( رفتن سوار ماشین شدن و یه رستوران با کلاس پیدا کردن و واردش شدن )
لینو : حال کردی کجا آوردمت ؟
هانا : اره خیلی خفنه مرسی داداشی قشنگم
لینو : ( لبخند ) راستی فردا می خوام برم مهمونی با دوستام تو خونه تنها نمون برو خونه ی مادر بزرگ پیش عمه جنی ، انگار فلیکس هم میاد... بهتره بری و باهاش آشنا بشی
هانا : اره خیلی دوست دارم میرم حتما
part ³
《 قرار شد که عمه جنی با فلیکس بره لباس عروس بگیره به خاطر همون رفتیم تا لباس برای من بگیریم 》
هانا : عمه این خیلی خوشگله به نظرت برم پرو کنم ؟
جنی : اره برو من منتظرم
( هانا رفت تو اتاق پرو لباسو پرو کرد و اومد بیرون )
هانا : چطوره عمه ؟
جنی : وااای چه بهت میاد فیت تنت شده 👌🏻
هانا : اره خودمم خیلی از خوشم اومده . پس همینو بر میدارم دیگه😊
( برای هانا لباس و کفش خریدن و راهی خونه شدن )
هانا : مرسی عمه جونم که اومدی و رفتیم خرید.
جنی : قربونت کاری نکردم که عزیزم خیلی هم بهم خوش گذشت . من دیگه باید برم فردا میخوام با فلیکس برم لباس عروس بگیرم خودشم میخواد کت شلوار بگیره .
هانا : باشه پس خدافظ عمه 👋🏻
جنی : خدافظ عزیزم👋🏻
( لینو اومد خونه )
هانا : سلام داداش خسته نباشی
لینو : سلام جوجوی من
هانا : 😅❤️
هانا : داداش ما یکم دیر اومدیم نتونستم چیزی درست کنم دیگه ببخشید
لینو : نه اتفاقا خوب شد می خواستم ببرمت بیرون با هم غذا بخوریم
هانا : آخ جون پس الان بریم من خیلی گشنمه
لینو : بریم :)
( رفتن سوار ماشین شدن و یه رستوران با کلاس پیدا کردن و واردش شدن )
لینو : حال کردی کجا آوردمت ؟
هانا : اره خیلی خفنه مرسی داداشی قشنگم
لینو : ( لبخند ) راستی فردا می خوام برم مهمونی با دوستام تو خونه تنها نمون برو خونه ی مادر بزرگ پیش عمه جنی ، انگار فلیکس هم میاد... بهتره بری و باهاش آشنا بشی
هانا : اره خیلی دوست دارم میرم حتما
۷.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.