پایان خوش
پایان خوش
پارت ۲۶
م. ا: دخترم داداشت به کار نیاز داره میتونی داخل شرکت براش کار پیدا کنی
ا/ت: مامان اگه زندگیش و درست کرده و دیگه کار های اشتباه نکنه براش یه کاری میدم اگه دست از اون کار ها بر نداره و ازدواج نکنه براش کار نمیدم
م. ا: دخترم درکت میکنم میدونم بخاطر اینکه داداشت زندیگش و درست کنه چه کار های میکنی
ا/ت: خب مامان قهوه چیزی نمیخوای
م. ا: نه دخترم تو به کار هات برس منم میرم خونه
ا/ت: مامان امشب به داداش بگو بیاد اون رستوران ساحلی
م. ا: باش دخترم فعلا
ا/ت: فعلا
وایسا یک بار دیگه امتحان کنم شاید تهیونگ کارش تمام شده
(در حال بوق خوردن) عه گوشیش روشنه
تهیونگ: الو
ا/ت: الو تهیونگ تو چرا گوشیت خاموشه معلومه کجایی داشتم از نگرانی می مردم یه طرف حرص بخورم یه طرف نگران باشم این جوری که من زنده نمیمونم
تهیونگ: وای وای آنتن نیست الو الو ا/ت: الو
آخ آخ خوب در رفتم
ا/ت: بد برات دارم آقا تهیونگ
(صدای زنگ گوشی) این کیه دیگه
الو بفرمایید
یو جین: الو ا/ت میای با هم حرف بزنیم
ا/ت: شما کی هستید
یو جین: واقعا داداش خودت هم نمیشناسی
ا/ت: چی یو جین خودت هستی
یو جین: آره خودمم میشه بیای همون رستورانی مه به مامان گفتی من الان میخوام باهات حرف بزنم
ا/ت: باش تو برو منم الان حرکت میکنم میام فعلا
ویو ا/ت خب کیف و کتم و برداشتم رفتم بیرون از پله ها میخواستم برم بیرون دیدم آقای جئون داره میاد بالا
جئون: عه خانم ا/ت امروز حتما قراره هم دیگه رو همیشه ببینیم
ا/ت: نه آقای جئون اشتباه برداشت نکنید شما همش داخل شرکت هستید وگرنه من چرا بخوام شما رو ببینم هیچ نگران نباشید من کار دارم اگه وقتم نگیرید باید بهش رسیدگی کنم
جئون: البته (توی دل) دختره ی نچسب شیطون میگه حولش بده بیوفته اصلا امروز چه روز خوبی هست من چقدر خوشحالم ارواح عمم
(ادامه پارت بعدی)
پارت ۲۶
م. ا: دخترم داداشت به کار نیاز داره میتونی داخل شرکت براش کار پیدا کنی
ا/ت: مامان اگه زندگیش و درست کرده و دیگه کار های اشتباه نکنه براش یه کاری میدم اگه دست از اون کار ها بر نداره و ازدواج نکنه براش کار نمیدم
م. ا: دخترم درکت میکنم میدونم بخاطر اینکه داداشت زندیگش و درست کنه چه کار های میکنی
ا/ت: خب مامان قهوه چیزی نمیخوای
م. ا: نه دخترم تو به کار هات برس منم میرم خونه
ا/ت: مامان امشب به داداش بگو بیاد اون رستوران ساحلی
م. ا: باش دخترم فعلا
ا/ت: فعلا
وایسا یک بار دیگه امتحان کنم شاید تهیونگ کارش تمام شده
(در حال بوق خوردن) عه گوشیش روشنه
تهیونگ: الو
ا/ت: الو تهیونگ تو چرا گوشیت خاموشه معلومه کجایی داشتم از نگرانی می مردم یه طرف حرص بخورم یه طرف نگران باشم این جوری که من زنده نمیمونم
تهیونگ: وای وای آنتن نیست الو الو ا/ت: الو
آخ آخ خوب در رفتم
ا/ت: بد برات دارم آقا تهیونگ
(صدای زنگ گوشی) این کیه دیگه
الو بفرمایید
یو جین: الو ا/ت میای با هم حرف بزنیم
ا/ت: شما کی هستید
یو جین: واقعا داداش خودت هم نمیشناسی
ا/ت: چی یو جین خودت هستی
یو جین: آره خودمم میشه بیای همون رستورانی مه به مامان گفتی من الان میخوام باهات حرف بزنم
ا/ت: باش تو برو منم الان حرکت میکنم میام فعلا
ویو ا/ت خب کیف و کتم و برداشتم رفتم بیرون از پله ها میخواستم برم بیرون دیدم آقای جئون داره میاد بالا
جئون: عه خانم ا/ت امروز حتما قراره هم دیگه رو همیشه ببینیم
ا/ت: نه آقای جئون اشتباه برداشت نکنید شما همش داخل شرکت هستید وگرنه من چرا بخوام شما رو ببینم هیچ نگران نباشید من کار دارم اگه وقتم نگیرید باید بهش رسیدگی کنم
جئون: البته (توی دل) دختره ی نچسب شیطون میگه حولش بده بیوفته اصلا امروز چه روز خوبی هست من چقدر خوشحالم ارواح عمم
(ادامه پارت بعدی)
۱۹.۸k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.