《 امتحان زندگی 》
p¹⁹
از دانشگاه به خونه برگشت با حرفای یوچان بد جوری عصابش خورد شده بود وارد اتاقش شد کفش هاش رو درآورد و کفش یه گوشه اتاق پرت کرد و روی تخت دراز کشید چشماش رو بست و چند نفس عمیقی کشید
ا،ت....میدونم اگه کی جون بفهمه که با کسی رابطه دارم چه اتفاقی ممنون برام بیوفته ولی بخاطر تهیونگ همه چی رو به جون میخرم حتا کتک های برادرم
با بیحوصله گی دستش رو بلند کرد و نگاهی به ساعتش انداخت
از روی تخت بلند شد و به سمته حمام رفت باید برای قراری که با تهیونگ داشت آماده میشد
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
بعد از چک کردن وضعیت مریض اش توضیحات لازم رو در مورد وضعیت اش بهشون داد و از اتاق خارج شد
به سمته اتاق خودش رفت و روپوش سفیدش رو درآورد و کتش رو پوشید و از بیمارستان خارج شد
سوار ماشین شدن و حرکت کرد بعد از چند مین جلوی جواهر فروشی ماشین رو نگهداشت
از ماشین پیاده شد و وارد جواهر فروشی شد بعد از نگاه کردن به گردن بند های توی ويترين یکی که خیلی نظرش رو جلب کرد
که طرح ماه و ستاره داشت روبه فروشنده کرد
تهیونگ : میشه این گردنبند رو بیارین
......چشم سلیقه تون خیلی عالیه انگار برای فرده خواستیه
تهیونگ : اره برای خواست ترین آدم زندگیمه
فروشنده گردنبند رو برداشت و توی جعبه قشنگی گذاشت و تهیونگ بعد از پرداخت پولش گردنبند رو برداشت و از جواهر فروشی خارج شد
و به سمته خونه اش حرکت کرد
[ اسلاید ۲ گردنبند ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
برای آخرین بار خودش توی آینه براندازه کرد و دستش به لباسش کشید
برای امشب استايل کاملا متفاوتی رو انتخاب کرده بود
تاحالا هيچ وقت از این جور استايل ها نپوشیده بود یه دامن سفیدی با بولیز و کفشای که باهش سط بودن
آرایش زیبا و موهای که باز گذاشت بود با صدای پیامک گوشی از جلوی آینه کنار رفت و با دیدن پيامي که از طرف تهیونگ بود
توجه شد که حتما اومده و منتظرشه کیفش رو برداشت و از خونه خارج شد با دیدن تهیونگ توی اون استایلمتفاوت که تاحالا ندیده بود
درحال که چند قدم ازش فاصله داشت
بهش خیره شد بود تهیونگ به سمتش برگشت و با دیدنش لبخند پر رنگی زد و به سمتش قدم برداشت
ا،ت هنوز محو نگاهش میکرد که تهیونگ دستاش رو گرفت ولی اون بدون هیچ واکنشی توی چشماش که مثل خورشید درحالی طلوع زیبا بودن خیره شد تهیونگ هم متقابلا بهش نگاه کرد
که از ذوق دیدنش برق میزدن
تهیونگ : مثله همیشه زیباییت غیره قابل توصیف شدی
ا،ت که با صدای تهیونگ به خودش اومد لبخند زد
ا،ت : ممنون هرچی فکر میکنم نمیتونم زیبایی چشمای ترو با چیزی مقایسه کنم تو با من چیکار کردی کیم تهیونگ
تهیونگ لبخنده دندون نمایی زد و در ماشین رو براش باز کرد
تهیونگ : افتخار میدی خانم جانگ
ا،ت : حتما آقای کیم........
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.