𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷
کوک ایستاد تا هایون اول حرکت کنه ...اون گند اخلاق بود اما مودب ...!
_________________________________________________________
یونگی :اممم کوک داداش این لیدی زیبا رو معرفی نمیکنین؟
جونگکوک دکمه کتش رو باز کردو گفت :ایشون دختر خالم و همکارم تو پروژه خصوصی کیم هایون هستن !
یونگی دستش رو سمت هایون دراز کرد و گفت : سلام خانم هایون ...میتونیم باهم غیر رسمی صحبت کنیم؟
هایون به یونگی دست میده و با لبخند میگه :اوهوم فکر کنم ما دوستای خوبی میشیم و شما ؟
یونگی :من مین یونگی هستم ...هایونا...
جونگکوک که برای لحظه ای حس عجیبی بهش دست داد با جدیت گفت : مین یونگی اتاق تحقیق رو نشونمون بده ...
یونگی : باشه ...چرا سگ میشی@-@
وقتی هایون وارد استادیو شده بود یونگی اونهارو سمت اتاقی راهنمایی کرد ...
هایون فکرش رو هم نمیکرد تو این استادیو جلف اینقدر ابزار دقیق و حرفه ای بزارن ...
تهیونگ داخل اتاق منتظرشون بود ...
ته به ساعت مچیش نگاهی میندازه و میگه :پنج دقیقه دیر کردین!
کوک برای هایون صندلی رو عقب میکشه و میگه :بشین ...
هایون :ممنون...
هایون از داخل کیفش دفتر کهنه ای در میاره و به تهیونگ میده ...
تهیونگ با ظرافت دفتر رو میگیره و میگه :همینه ؟
هایون :آره ...
کوک : احیانا شما برادر خواهر نمیخواین به من بگین اینجا چه خبره ؟
تهیونگ :این دفتر خاطرات برای بیست و هفتمین ملکه گوریوست و این نامه برای بیست و هفتمین امپراطور گوریو ؟
کوک :این نامه رو بررسی کردی فهمیدی این واقعا مال قرن ها پیشه درست اما این دفترچه خاطرات ...
تهیونگ :این روهم بررسی میکنم جونگکوکا نگران نباش ...
هایون :آخه این چه ربطی به فیزیک داره عوضی ؟
تهیونگ :ربطشو متوجه میشی ...
تهیونگ خواس بشینه که هایون رفت جلوش و گفت : کیم تهیونگ خودت خسته نشدی هر سوالی میکنم میگی بعدا میفهمی ؟
تهیونگ : راستش برای پیشروی این پروژه به علمتون نیاز نداریم ...ما چون فقط بهتون اعتماد داشتیم و میدونیم آدمای باهوشی هستین ازتون کمک خواستیم ...
هایون : ما ؟
جیمین و جانگ می وارد اتاق شدن ...
جانگ می گفت : این پروژه هم به ته کمک میکنه هم به ما برای گرفتن رئیس جانگ !
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷
کوک ایستاد تا هایون اول حرکت کنه ...اون گند اخلاق بود اما مودب ...!
_________________________________________________________
یونگی :اممم کوک داداش این لیدی زیبا رو معرفی نمیکنین؟
جونگکوک دکمه کتش رو باز کردو گفت :ایشون دختر خالم و همکارم تو پروژه خصوصی کیم هایون هستن !
یونگی دستش رو سمت هایون دراز کرد و گفت : سلام خانم هایون ...میتونیم باهم غیر رسمی صحبت کنیم؟
هایون به یونگی دست میده و با لبخند میگه :اوهوم فکر کنم ما دوستای خوبی میشیم و شما ؟
یونگی :من مین یونگی هستم ...هایونا...
جونگکوک که برای لحظه ای حس عجیبی بهش دست داد با جدیت گفت : مین یونگی اتاق تحقیق رو نشونمون بده ...
یونگی : باشه ...چرا سگ میشی@-@
وقتی هایون وارد استادیو شده بود یونگی اونهارو سمت اتاقی راهنمایی کرد ...
هایون فکرش رو هم نمیکرد تو این استادیو جلف اینقدر ابزار دقیق و حرفه ای بزارن ...
تهیونگ داخل اتاق منتظرشون بود ...
ته به ساعت مچیش نگاهی میندازه و میگه :پنج دقیقه دیر کردین!
کوک برای هایون صندلی رو عقب میکشه و میگه :بشین ...
هایون :ممنون...
هایون از داخل کیفش دفتر کهنه ای در میاره و به تهیونگ میده ...
تهیونگ با ظرافت دفتر رو میگیره و میگه :همینه ؟
هایون :آره ...
کوک : احیانا شما برادر خواهر نمیخواین به من بگین اینجا چه خبره ؟
تهیونگ :این دفتر خاطرات برای بیست و هفتمین ملکه گوریوست و این نامه برای بیست و هفتمین امپراطور گوریو ؟
کوک :این نامه رو بررسی کردی فهمیدی این واقعا مال قرن ها پیشه درست اما این دفترچه خاطرات ...
تهیونگ :این روهم بررسی میکنم جونگکوکا نگران نباش ...
هایون :آخه این چه ربطی به فیزیک داره عوضی ؟
تهیونگ :ربطشو متوجه میشی ...
تهیونگ خواس بشینه که هایون رفت جلوش و گفت : کیم تهیونگ خودت خسته نشدی هر سوالی میکنم میگی بعدا میفهمی ؟
تهیونگ : راستش برای پیشروی این پروژه به علمتون نیاز نداریم ...ما چون فقط بهتون اعتماد داشتیم و میدونیم آدمای باهوشی هستین ازتون کمک خواستیم ...
هایون : ما ؟
جیمین و جانگ می وارد اتاق شدن ...
جانگ می گفت : این پروژه هم به ته کمک میکنه هم به ما برای گرفتن رئیس جانگ !
۴.۷k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.