پارت ۲۹مافیای عشق

شوگا: مگه ما امروز نباید بریم؟ مهمانی این همه نقش هم کشیدیم
جونگکوک: راست میگه
جیمین : امروز نمیریم بار گفتم فردا میریم و تو هم میای جونگوون
جونگوون: وای من حالم بهم میخوره از الک و سیگار
جیمین : همین که گفتم امروز میریم مهمانی و کیم نامجون می کشیم و فردا میرم بار
همه :باشه
جونگکوک: راستی جیمین اسلحه ها آماده کردم امروز یک ساعت پیش آمدن
جیمین : خوب شود راستی تو جونگوون تو همه اطلاعات توی گوشی کیم نامجون و همه تدرسی پیدا میکنی
(بچه ها نمیدونم درست گفتم یا نوشتم بهم بگین)
جونگوون : باشه
جیمین : شوگا تو هم بادیگارد و نگهبان ها هم آماده کن برو خونشون و نصفشون با من
جیمین: من هم ات رو آماده میکنم و از فرصت استفاده میکنم
همه : حله داداش

ویو ات
من و داداشم رفتیم خونه و بابا هنوز نیومد بود و وقتی رسیدم رفتم حموم ۲۰ دقیقه و لباسم عوض کردم و رفتم تکلیف ها و کتاب علوم رو خوندم که پس فردا امتحان دارم وقتی ساعت و نگاه کردم دیدم ساعت ۴:۳۰ و یادم آمد که امروز باید برم مهمونی و فردا هم تعطیل هست پس فکر کردم میتونم فردا علوم بخوم تهیونگ هم میتون بهم کمک کنه
و رفتم دیدم لباس های مجلسی ببینم چی بهم میاد و من رنگ سیاه خیلی خوشم میاد و هم شیک و هم مجلسی و گذاشتم روی میز و موهامو درست کردم و یکمی آرایش کردم ساعت و نگاه کردم دیدم ۵شود و ساعت وقت دارم و لباسمو پوشیدم و منتظر موندم که ۶ بشه برم پیشه جیمین چون را ۱ ساعت طول می کشه و رفتم سوار ماشین شودم و رفتم خونه جیمین
دیدگاه ها (۲)

پارت ۳۰ مافیای عشق

اخخخخخ ننه سربازی ننه😂😂

پارت ۲۸مافیای عشق

پارت ۲۸ مافیای عشق

جیمین فیک زندگی پارت ۸۰#

پست اولمه حمایت کنید ❤️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط