ازدواج اجباری~♡~پارت۳۲
ازدواج اجباری~♡~پارت۳۲
رونا:عهه خب تو بگو
ته:انگشتتو بیار پایین اگه...مدرستو پیچوندی
دوتامون انگشتمونو آوردیم پایین
رونا:واییی نه دیگه توهم
ته:فک نمیکردم اهل این کارا باشی
رونا:منم همینطور..خب انگشتتو بیار پایین اگه تاحالا لباساتو نشستی
تهیونگ انگشتشو آورد پایین
ته:لباساتو شستی/با خنده
رونا:آره نخند حرمت دارهه/باخنده
ته:وایی کی فکرشو میکرد دختر خانواده مین لباساشو شسته باشه/باخنده
رونا:😂😂😂خب تویی
ته:انگشتتو بیار پایین اگه تاحالا رو کسی کراش نزدی
دوتامون انگشتمونو آوردیم پایین
ته:نه بابا😂😂
رونا:آره مامان 😂😂😂
ته:۱ به ۳ خب تویی
رونا:انگشتتو بیار پایین اگه تاحالا کتاب نخوندی
تهیونگ انگشتتو آورد پایین
رونا:تا حالا کتاب نخوندی😳
تهیونگ: امم نه خوشم نمیاد
رونا:.....خب تو باختی
ته:هوفف چی درست کنم
رونا:یه غذای جدید تو این همه سال آلمان بودی یه غذا که اونجا معروفه
ته:فهمیدم..باشه
تهیونگ رفت غذا درست کنه منم رفتم اتاقم یجی زنگ زد
رونا:الو
یجی:چطوری
رونا:خوبم تو چطوری
یجی:منم خوبم میگم جیمین بهم پیام داد
رونا:اوو خب
یجی:درخواست داد منم قبول کردم
رونا:توهم رفتی قاطی مرغا
یجی:حالا گوش بده..........
نیم ساعت گذشت
.
ته:روناااا
.
رونا:من برم تهیونگ صدام میکنه
یجی:باشه بای
رونا:بای
رفتم پایین
رونا:اووو آقا چه کرده
تهیونگ: بله دیگه
رونا:اسمش چیه
ته:اشپتزله(از خودم در نیاوردمااا تحقیق کردم)
رونا:چه اسم سختی
ته:بخور ببین خوشت میاد
یه قاشق ازش خوردم
رونا:اوممم خوش مزست
نشستیم غذاخوردیم ساعت۱۱ بود رفتم اتاقم روتین پوستی انجام دادم و خوابیدم
ساعت ۷صبح🌞:
تهیونگ ویو:
از خواب بیدار شدم کارامو کردم حاظر شدم رفتم پایین صبحانه درست کردم که رونا هم اومد
رونا:صبح بخیر
ته:صبح بخیر
صبحانه خوردیم و رفتیم شرکت هر کی رفت تو اتاقش کارامو انجام دادم
رونا ویو:
با زنگ گوشیم بیدار شدم کارای لازم کردم و رفتیم شرکت
راوی ویو:
اتفاق خاصی نیوفتاد و رفتن خونشون برای مهمونی امشب آماده بشن
رونا ویو:
آرایش کردم موهامم درست کردم لباسمو عوض کردم عطرمو زدم کیفمو برداشتم رفتم پایین تهیونگ رو دیدم خیلی خوشپیت شده بود
رونا:بریم
ته:اوم بریم
سوار ماشین شدیم انگار کلافه یا اعصبانی بود اهمیت ندادم بعد چند مین رسیدیم
رونا:اوو چقد شلوغه
ته:آره
..............
گایز خیلی خستم فردا پارت جدید میزارم بابای👋😙😙
رونا:عهه خب تو بگو
ته:انگشتتو بیار پایین اگه...مدرستو پیچوندی
دوتامون انگشتمونو آوردیم پایین
رونا:واییی نه دیگه توهم
ته:فک نمیکردم اهل این کارا باشی
رونا:منم همینطور..خب انگشتتو بیار پایین اگه تاحالا لباساتو نشستی
تهیونگ انگشتشو آورد پایین
ته:لباساتو شستی/با خنده
رونا:آره نخند حرمت دارهه/باخنده
ته:وایی کی فکرشو میکرد دختر خانواده مین لباساشو شسته باشه/باخنده
رونا:😂😂😂خب تویی
ته:انگشتتو بیار پایین اگه تاحالا رو کسی کراش نزدی
دوتامون انگشتمونو آوردیم پایین
ته:نه بابا😂😂
رونا:آره مامان 😂😂😂
ته:۱ به ۳ خب تویی
رونا:انگشتتو بیار پایین اگه تاحالا کتاب نخوندی
تهیونگ انگشتتو آورد پایین
رونا:تا حالا کتاب نخوندی😳
تهیونگ: امم نه خوشم نمیاد
رونا:.....خب تو باختی
ته:هوفف چی درست کنم
رونا:یه غذای جدید تو این همه سال آلمان بودی یه غذا که اونجا معروفه
ته:فهمیدم..باشه
تهیونگ رفت غذا درست کنه منم رفتم اتاقم یجی زنگ زد
رونا:الو
یجی:چطوری
رونا:خوبم تو چطوری
یجی:منم خوبم میگم جیمین بهم پیام داد
رونا:اوو خب
یجی:درخواست داد منم قبول کردم
رونا:توهم رفتی قاطی مرغا
یجی:حالا گوش بده..........
نیم ساعت گذشت
.
ته:روناااا
.
رونا:من برم تهیونگ صدام میکنه
یجی:باشه بای
رونا:بای
رفتم پایین
رونا:اووو آقا چه کرده
تهیونگ: بله دیگه
رونا:اسمش چیه
ته:اشپتزله(از خودم در نیاوردمااا تحقیق کردم)
رونا:چه اسم سختی
ته:بخور ببین خوشت میاد
یه قاشق ازش خوردم
رونا:اوممم خوش مزست
نشستیم غذاخوردیم ساعت۱۱ بود رفتم اتاقم روتین پوستی انجام دادم و خوابیدم
ساعت ۷صبح🌞:
تهیونگ ویو:
از خواب بیدار شدم کارامو کردم حاظر شدم رفتم پایین صبحانه درست کردم که رونا هم اومد
رونا:صبح بخیر
ته:صبح بخیر
صبحانه خوردیم و رفتیم شرکت هر کی رفت تو اتاقش کارامو انجام دادم
رونا ویو:
با زنگ گوشیم بیدار شدم کارای لازم کردم و رفتیم شرکت
راوی ویو:
اتفاق خاصی نیوفتاد و رفتن خونشون برای مهمونی امشب آماده بشن
رونا ویو:
آرایش کردم موهامم درست کردم لباسمو عوض کردم عطرمو زدم کیفمو برداشتم رفتم پایین تهیونگ رو دیدم خیلی خوشپیت شده بود
رونا:بریم
ته:اوم بریم
سوار ماشین شدیم انگار کلافه یا اعصبانی بود اهمیت ندادم بعد چند مین رسیدیم
رونا:اوو چقد شلوغه
ته:آره
..............
گایز خیلی خستم فردا پارت جدید میزارم بابای👋😙😙
۶.۵k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.