ازدواج اجباری~♡~پارت۳۳
ازدواج اجباری~♡~پارت۳۳
(لباس رونا اسلاید بعد)
ته:رونا
رونا:بله
ته:باید دستو...
رونا:باشه مشکلی نداره
دست همو گرفتیم(مدلش توی اسلاید اخر هست) و رفتیم داخل پیش بچه های شرکت خودمون
ته:سلام
رونا:سلام
جیمین: به زوج قشنگمون
سومی داشت با تنفر نگام میکرد
ته:جیمین/غلیظ
رونا:تهیونگ نریم پیش آقای جئون
ته:چرا بریم
باهمرفتیم میز آقای جئون
ته و رونا:سلام
(جئون رو ج مینویسم)
ج:او سلام
با تهیونگ دست دادن
ته:چخبر
ج:هیچ مشغول کار و بار
ته:جشن بزرگی شده نه
ج:البته مدیر های زیادی اینجان
ته:درسته
رونا:تهیونگ من میرم میشینیم خوشحال شدم دیدمشون آقای جئون
ج:همچنین خانم کیم
تعزیین کوچولو کردم و رفتیم میز خودمون
رونا:کیونگ چطوری
کیونگ:خوبم ممنون
رونا:رایانو ندیدی
کیونگ:نه....داره میاد
رونا:کجاست
کیونگ:پشت سرت
÷سلام
رونا و کیونگ:سلام
رونا:چطوری رایان
÷خوبم خانم ممنون
رونا:چقد خوشتیپ شدیااا
÷ممنون شما هم خوشگل شدین
رونا:یااا وقتی سرکار نیستیم انقدر رسمی حرف نزن
÷باشه
اهنگ رقص زوجی گزاشتن زوجا کم کم بلند شدم برقصن
رونا:کیونگ بلند شو با رایان برقص
کیونگ:وایی نه خستم
رونا:برو دیگه...رایان
÷......
کیونگ:شما با رایان برقصید
رونا:باشه
با رایان رفتیم داشتیم میرقصیدیم دیدم تهیونگ با سومی اومدن وسط رقصیدن قلبم برای چندمین بار نابود شد و شکست واقعا دلم میخواست همون لحظه...همچی غیب بشه هیچی و هیچکس وجود نداشته باشه
رونا:رایان دیگه بشینیم خسته شدم
÷باشه
رفتیم نشستیم اهنگ تموم شد و تهیونگ و سومی هم نشستن
٪:خب از همه عزیزانی که تشریف آوردن مچکرم حالا میخواییم برنده بهترین مجله رو اعلام کنیم برنده کسی نیست جز.....شرکت pixco
همه:دست زدن
ماهم رفتیم سخنرانی کردیم و رفتیم خونه آنقدر خسته بودیم بدون هیچ حرفی خوابیدیم
.............
گایز حالم بده حوصلم نمیگیره بنویسم چرت و پرت مینویسم همینو فعلا ازم قبول کنید🙏🤧
(لباس رونا اسلاید بعد)
ته:رونا
رونا:بله
ته:باید دستو...
رونا:باشه مشکلی نداره
دست همو گرفتیم(مدلش توی اسلاید اخر هست) و رفتیم داخل پیش بچه های شرکت خودمون
ته:سلام
رونا:سلام
جیمین: به زوج قشنگمون
سومی داشت با تنفر نگام میکرد
ته:جیمین/غلیظ
رونا:تهیونگ نریم پیش آقای جئون
ته:چرا بریم
باهمرفتیم میز آقای جئون
ته و رونا:سلام
(جئون رو ج مینویسم)
ج:او سلام
با تهیونگ دست دادن
ته:چخبر
ج:هیچ مشغول کار و بار
ته:جشن بزرگی شده نه
ج:البته مدیر های زیادی اینجان
ته:درسته
رونا:تهیونگ من میرم میشینیم خوشحال شدم دیدمشون آقای جئون
ج:همچنین خانم کیم
تعزیین کوچولو کردم و رفتیم میز خودمون
رونا:کیونگ چطوری
کیونگ:خوبم ممنون
رونا:رایانو ندیدی
کیونگ:نه....داره میاد
رونا:کجاست
کیونگ:پشت سرت
÷سلام
رونا و کیونگ:سلام
رونا:چطوری رایان
÷خوبم خانم ممنون
رونا:چقد خوشتیپ شدیااا
÷ممنون شما هم خوشگل شدین
رونا:یااا وقتی سرکار نیستیم انقدر رسمی حرف نزن
÷باشه
اهنگ رقص زوجی گزاشتن زوجا کم کم بلند شدم برقصن
رونا:کیونگ بلند شو با رایان برقص
کیونگ:وایی نه خستم
رونا:برو دیگه...رایان
÷......
کیونگ:شما با رایان برقصید
رونا:باشه
با رایان رفتیم داشتیم میرقصیدیم دیدم تهیونگ با سومی اومدن وسط رقصیدن قلبم برای چندمین بار نابود شد و شکست واقعا دلم میخواست همون لحظه...همچی غیب بشه هیچی و هیچکس وجود نداشته باشه
رونا:رایان دیگه بشینیم خسته شدم
÷باشه
رفتیم نشستیم اهنگ تموم شد و تهیونگ و سومی هم نشستن
٪:خب از همه عزیزانی که تشریف آوردن مچکرم حالا میخواییم برنده بهترین مجله رو اعلام کنیم برنده کسی نیست جز.....شرکت pixco
همه:دست زدن
ماهم رفتیم سخنرانی کردیم و رفتیم خونه آنقدر خسته بودیم بدون هیچ حرفی خوابیدیم
.............
گایز حالم بده حوصلم نمیگیره بنویسم چرت و پرت مینویسم همینو فعلا ازم قبول کنید🙏🤧
۸.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.